Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
brigand
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
Other Matches
hoplite
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
bandits
سارق مسلح
bandit
سارق مسلح
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
velite
سرباز سبک اسلحه
hussar
سرباز سواره نظام سبک اسلحه
chevalier
سرباز سواره نظام و مسلح سوار
light infantry
پیاده سبک اسلحه
infantry man
سرباز پیاده
infantry
سرباز پیاده
footsoldier
سرباز پیاده
grabby
سرباز پیاده
rifle man
سرباز پیاده
foot slugger
سرباز پیاده
dogface
سرباز پیاده نظام
janizary
سرباز پیاده نظام
doughboy
سرباز پیاده نظام
foot soldier
سرباز پیاده نظام
infantryman
سرباز پیاده نظام
dough boy
سرباز پیاده نظام
infantrymen
سرباز پیاده نظام
janissary
ینی چری سرباز پیاده نظام
phalanxes
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanx
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
sappers
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
sapper
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
inspection arms
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
kidnappers
سارق
kidnapper
سارق
robbers
سارق
thieves
سارق
thief
سارق
robber
سارق
burglars
سارق منازل
plagiarist
سارق ادبی
burglar
سارق منازل
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
The thief surrender himself to the police.
سارق خود را تسلیم پلیس کرد
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
waifs
اموالی که سارق حین فراربیرون از محل سرقت به جامی گذارد
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
theft bote
استرداد مال مسروقه ازسارق به این شرط که مال باخته از تعقیب سارق منصرف شود
armless
بی اسلحه
bare handed
بی اسلحه
unarmed
بی اسلحه
weapons
اسلحه
weapon
اسلحه
armor bearer
مسلح
in arms
مسلح
armoured
مسلح
ripest
مسلح
weaponed
مسلح
riper
مسلح
reinforced
مسلح
mailed
مسلح
armed
مسلح
flattest
مسلح
ripe
مسلح
flat
مسلح
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
weapon
اسلحه حربه
piece
اسلحه گرم
ordnance
اسلحه ومهمات
weapons
اسلحه حربه
heavy armed
سنگین اسلحه
weaponary
مربوط به اسلحه
Ten firearms .
ده قبضه اسلحه
arm
اسلحه گرم
d. armour
اسلحه دفاع
cold steel
اسلحه سرد
firearm
اسلحه گرم
armory
اسلحه خانه
weaponry
اسلحه سازی
misfires
گیرکردن اسلحه
repeating firearm
اسلحه خودکار
armorer
اسلحه ساز
pieces
اسلحه گرم
stoppages
گیر در اسلحه
holster
جلد اسلحه
holsters
جلد اسلحه
single shot
اسلحه تک تیر
armouries
اسلحه خانه
triggers
ماشه اسلحه
maximum range
بردنهایی اسلحه
light armed
سبک اسلحه
stoppage
گیر در اسلحه
thumbs
شستی اسلحه
thumbing
شستی اسلحه
armourer
اسلحه ساز
thumbed
شستی اسلحه
thumb
شستی اسلحه
triggered
ماشه اسلحه
trigger
ماشه اسلحه
side arm
اسلحه کمری
armoury
اسلحه خانه
shooting iron
اسلحه گرم
firearms
اسلحه گرم
safety lock
ضامن اسلحه
armoury
اسلحه قوزخانه
Elaborate
اسلحه بزرگ
arm of precision
اسلحه دقیق
antiaircraft
اسلحه ضد هوایی
misfire
گیرکردن اسلحه
misfired
گیرکردن اسلحه
armouries
اسلحه قوزخانه
fire arms
اسلحه ی گرم
side arms
اسلحه کمری
mailed fist
نیروی مسلح
reinforce
مسلح کردن
riper
مسلح شدن
ripe
مسلح شدن
weapon
مسلح کردن
cocking
مسلح کردن
ripest
مسلح شدن
cocks
مسلح کردن
arming
مسلح شدن
arming
مسلح کردن
cock
مسلح کردن
ferroconcrete
بتون مسلح
service component
نیروی مسلح
enarm
مسلح کردن
reinforces
مسلح کردن
equips
مسلح کردن
unarmed
غیر مسلح
services
نیروهای مسلح
armed to the teeth
کاملا` مسلح
armed peace
صلح مسلح
armed mine
مین مسلح
to take up arms
مسلح شدن
armed guard
گارد مسلح
privateer
کشتی مسلح
armed forces
نیروهای مسلح
banditry
سرقت مسلح
reinforced coating
اندود مسلح
reinforced coat
اندود مسلح
reenforce
مسلح کردن
gunship
هلیکوپتر مسلح
to be packing
[heat]
[colloquial]
مسلح بودن
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
to carry a weapon
مسلح بودن
armored cable
کابل مسلح
reinforced concrete
بتون مسلح
reinforced concrete
بتن مسلح
armed
مسلح شده
armed ammunition
مهمات مسلح
activated mine
مین مسلح
weapon
مسلح شده
weapons
مسلح کردن
arm
مسلح کردن
weapons
مسلح شده
pistoleer
مسلح به طپانچه
ice crete
بتون مسلح
heavily armed
کاملا مسلح
poised mine
مین مسلح
armement
مسلح کردن
equipping
مسلح کردن
equip
مسلح کردن
force
مسلح کردن
forces
مسلح کردن
forcing
مسلح کردن
stock
دسته ابزار و اسلحه
to sight gun
نشان کردن اسلحه
magazine
مخزن خشاب اسلحه
to decommission weapons
اسلحه ها را غیردایر کردن
ranging
تنظیم کردن اسلحه
lift fire
زیادکردن برد اسلحه
poppers
اسلحه صدا دار
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
hold-up
با اسلحه سرقت کردن
hold up
با اسلحه سرقت کردن
armorer
نگهبان اسلحه زراد
missile
اسلحه پرتاب کردنی
armory
کارخانهء اسلحه سازی
missiles
اسلحه پرتاب کردنی
hold-ups
با اسلحه سرقت کردن
popper
اسلحه صدا دار
biathlon
اسکی صحرانوردی با اسلحه
muzzled
دهانه لوله اسلحه
muzzle
دهانه لوله اسلحه
disassemble
بازکردن اسلحه یا موتور
gunrunner
قاچاقچی اسلحه و مهمات
cleaning rod
سمبه نظافت اسلحه
chamber
خزانه فشنگ در اسلحه
muzzles
دهانه لوله اسلحه
ordnance
مربوط به اسلحه و مهمات
To lay down ones arms .
اسلحه رابزمین گذاشتن
chambers
خزانه فشنگ در اسلحه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com