Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
angle block
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
Other Matches
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
win by retirement
پیروزی با کنار رفتن حریف
hand off
کنار زدن حریف بوسیله توپدار
deflector
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
disengages
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flea flicker
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
covered
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
take croquet
ضربه زدن با گذاشتن گوی خود کنار گوی حریف
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
Please put these clocolates aside for me .
لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید
direct free kick
مکث مهاجم برای فریفتن حریف
deke
گول زدن حریف برای تغییرمحل
deviates
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate
منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
chain plate
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
forcing
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
force
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
basket hanger
بازیگری که برای گلهای مفت در زمین حریف میماند
dummies
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
jiujutsu
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujitsu
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jujitsu
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
ribbon
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
ribbons
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
slush fund
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
appeal play
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
diversionary landing
فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
safety
بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
swerves
منحرف کردن
averting
منحرف کردن
swerve
منحرف کردن
divert
منحرف کردن
deflected
منحرف کردن
wringing
منحرف کردن
wring
منحرف کردن
deflects
منحرف کردن
perverts
منحرف کردن
deflect
منحرف کردن
swerved
منحرف کردن
perverting
منحرف کردن
diverts
منحرف کردن
bend
منحرف کردن
intervert
منحرف کردن
wrings
منحرف کردن
draw off
منحرف کردن
pervert
منحرف کردن
swerving
منحرف کردن
avert
منحرف کردن
averted
منحرف کردن
diverted
منحرف کردن
averts
منحرف کردن
call off
منحرف کردن
deflecting
منحرف کردن
glide
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
detours
خط سیر را منحرف کردن
skewing
منحرف کج نگاه کردن
skews
منحرف کج نگاه کردن
to divert
[British E]
/ detour
[American E]
[the]
traffic
منحرف کردن ترافیک
detour
خط سیر را منحرف کردن
to put off the scent
ازجاده منحرف کردن
to call off
منحرف یامنصرف کردن
antevert
به جلو منحرف کردن
distract
منحرف کردن توجه
skew
منحرف کج نگاه کردن
distracts
منحرف کردن توجه
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
to fly off
شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
quick out
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
warped
منحرف کردن تاب برداشتن
warps
منحرف کردن تاب برداشتن
warp
منحرف کردن تاب برداشتن
lawn bowling point
یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
warped
تاب دار کردن منحرف کردن
warps
تاب دار کردن منحرف کردن
warp
تاب دار کردن منحرف کردن
guards
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guarding
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
shunted
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunts
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
cross block
سد کردن خط دفاعی از کنار
alienates
بیگانه کردن منحرف کردن
deflects
منحرف کردن منکسر کردن
alienate
بیگانه کردن منحرف کردن
deflect
منحرف کردن منکسر کردن
alienating
بیگانه کردن منحرف کردن
deflecting
منحرف کردن منکسر کردن
deflected
منحرف کردن منکسر کردن
to p off an awkward situation
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
lay by
کنار گذاردن متروک کردن
lay-bys
کنار گذاردن متروک کردن
lay-by
کنار گذاردن متروک کردن
put by
قطع کردن کنار گذاردن
juxtaposition
مرتب کردن موضوعات در کنار هم
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
clinching
بغل کردن حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
clinch
بغل کردن حریف
mark
نشانه کردن حریف
clinches
بغل کردن حریف
marks
نشانه کردن حریف
dribble
رد کردن توپ از حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
clinched
بغل کردن حریف
dribbled
رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
parries
دفع کردن حمله حریف
simple leg ride
شگک خراب کردن حریف
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
parrying
دفع کردن حمله حریف
parry
دفع کردن حمله حریف
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
parried
دفع کردن حمله حریف
swerves
عدول کردن منحرف کردن کج کردن
swerving
عدول کردن منحرف کردن کج کردن
swerved
عدول کردن منحرف کردن کج کردن
swerve
عدول کردن منحرف کردن کج کردن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
overplays
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
kneeing
خطای سد کردن راه حریف بازانو
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
hip check
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
near all
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
overplaying
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
sweat out
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
jabbing
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
spear
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
speared
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spearing
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spears
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
high leg attack and shoulder control
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
protection
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
tiles
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com