Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
blackguard
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguards
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
Other Matches
boasts
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boast
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
bow
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bows
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
noncontact sports
ورزشهای بدون برخورد
swish
گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
swishes
گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
swishing
گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
swished
گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
tile
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tiles
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
contracting parties
طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
interactive
الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
backcourt
نیمه دورترزمین از دیوارمقابل
packets
سرویسی که داده ها را در بستههای با طول مشخص ارسال کند
packet
سرویسی که داده ها را در بستههای با طول مشخص ارسال کند
high contracting parties
طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
ballistraria
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
balistraria
[قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
bengal cottage
[باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
juck work
کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
wats
Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
ajaraca
[تزئین اسپانیایی دیوارهای آجری که از نقش هایی به اندازه یک نیم آجر تشکیل شده است.]
telpak
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
channelled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
chip seal
شن بخورد راه دادن
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
he is too p asto what he eats
زیاد دربندان است که چه بخورد
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
planegency
صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
macadam blinding
خورده سنگ بخورد راه دادن
resurfacing
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
abutments
تکیه گاههای انتهائی دیوارهای پشتیبان دیوارههای انتهائی دوطرف پل
blocage
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
The craps should match the curtains.
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
to fight to a finish
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
parties
طرفین
extremes
طرفین
lofts
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
the contracting parties
طرفین متعاقدین
the litigants
طرفین دعوی
contracting parties
طرفین قرارداد
the contracting parties
طرفین متعاهدین
parties to a contract
طرفین متعاهدین
contracting parties
طرفین متقاعدین
mutual agreement
توافق طرفین
parties to a contract
طرفین قرارداد
parties to the contract
طرفین عقد
mutual concent
تراضی طرفین
disposed flank
طرفین باز
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
corners
طرفین پایگاه اصلی
cornering
طرفین پایگاه اصلی
limb
هرکدام از طرفین کمان
limbs
هرکدام از طرفین کمان
corner
طرفین پایگاه اصلی
tilt angle
زاویه تمایل به طرفین
privity of a contract
مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract
مسئولیت طرفین قرارداد
side lights
چراغهای طرفین ناو
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
collision
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collisions
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
verandah
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
veranda
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
side lights
چراغ دریانوردی طرفین ناو
verandas
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandahs
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
straddle split
وضع باز پاها به طرفین
voluntary partition
افراز با رضایت یا سازش طرفین
covenant
که بین طرفین مبادله می گردد
covenants
که بین طرفین مبادله می گردد
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
consensual
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
sidelining
خطوط طرفین میدان بازی
sidelines
خطوط طرفین میدان بازی
sidelined
خطوط طرفین میدان بازی
sideline
خطوط طرفین میدان بازی
parties to the contract
طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
pitch curves
تلاقی سطوح طرفین دندانه
leeboard
یکی از دو تخته طرفین کف قایق
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter
<idiom>
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
hamstrings
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing
زردپی طرفین حفره پشت زانو
privity in contract
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstring
زردپی طرفین حفره پشت زانو
The two parties seem irreoncilable.
طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
hamstrung
زردپی طرفین حفره پشت زانو
lock forward
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
ten yard
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
rectification
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
side staddle hep
پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
limbers
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unilateral contract
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
contra proferentem
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
re axtent
تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
sightscreen
دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
restraint of trade
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
prize fighting
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
ditches
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
mobile warfare
جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
intersect
برخورد
incidence
برخورد
confliction
برخورد
approaches
برخورد
approached
برخورد
conflicts
برخورد
conflicted
برخورد
impacts
برخورد
intersected
برخورد
intersects
برخورد
osculation
برخورد
receptions
برخورد
reception
برخورد
striking
برخورد
strikingly
برخورد
impact
برخورد
conflict
برخورد
approach
برخورد
criss-crossing
برخورد
collision
برخورد
strike
برخورد
criss-crosses
برخورد
criss-crossed
برخورد
criss-cross
برخورد
stops
برخورد
appulse
برخورد
stopping
برخورد
stopped
برخورد
stop
برخورد
tangency
برخورد
strikes
برخورد
clashes
برخورد
clash
برخورد
ill favored
بد برخورد
contact
برخورد
collisions
برخورد
contacted
برخورد
contacts
برخورد
clashed
برخورد
attitude
برخورد
attitudes
برخورد
contacting
برخورد
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
jct
محل برخورد
knock up
برخورد کردن
My pride was wounded ( hurt) .
به غیرتم برخورد
impact factor
ضریب برخورد
zone of contact
محل برخورد
impact effect
اثر برخورد
collision rate
میزان برخورد
greet
درود برخورد
probability of collision
احتمال برخورد
tolerates
برخورد هموارکردن
affect
احساسات برخورد
affects
احساسات برخورد
collision frequency
فراوانی برخورد
collision energy
انرژی برخورد
knock-up
برخورد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com