Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
English
Persian
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
Other Matches
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
infiltrated
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate
در خطوط دشمن نفوذ کردن
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
to pierce the enemy's line
دشمن رخنه کردن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
penetract
رخنه کردن سوراخ کردن
penetrate
رخنه کردن سوراخ کردن
penetrates
رخنه کردن سوراخ کردن
penetrated
رخنه کردن سوراخ کردن
thrusts
سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting
سوراخ کردن رخنه کردن در
thrust
سوراخ کردن رخنه کردن در
engagements
درگیری با دشمن
engagement
درگیری با دشمن
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforates
سوراخ کردن نفوذ کردن
perforate
سوراخ کردن نفوذ کردن
catalytic
ترغیب کننده دشمن به درگیری
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
penetration aids
وسایل تولید رخنه در صفوف دشمن
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
electromagnetic intrusion
نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddles
سوراخ سوراخ کردن
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
gain ground
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
enemies
دشمن کردن
enemy
دشمن کردن
antagonised
دشمن کردن
antagonized
دشمن کردن
antagonises
دشمن کردن
antagonising
دشمن کردن
antagonizes
دشمن کردن
antagonizing
دشمن کردن
antagonize
دشمن کردن
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
distract
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
betraying
تسلیم دشمن کردن
betrays
تسلیم دشمن کردن
betrayment
تسلیم به دشمن کردن
harass
ناراحت کردن دشمن
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
betray
تسلیم دشمن کردن
harasses
ایذا کردن دشمن
harasses
ناراحت کردن دشمن
betrayed
تسلیم دشمن کردن
harass
ایذا کردن دشمن
threats
دشمن تهدید کردن
threat
دشمن تهدید کردن
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
confusion agent
عامل گیج کردن دشمن
direct pressure
تعاقب کردن مستقیم دشمن
search and clear
جستجو و پاک کردن دشمن
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
neutralised
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizes
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralises
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
radio direction finding
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
crossing the t
قطع کردن راه ستون دشمن
neutralising
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizing
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
snipe
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
sniped
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
mopping up
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
exfiltration
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
to sweep the seas
همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
to pick a hole in
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن
pierces
سوراخ کردن
to drill through
سوراخ کردن
pool
سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن
pooled
سوراخ کردن
perforates
سوراخ کردن
wear a hole in
سوراخ کردن
bores
سوراخ کردن
punch
سوراخ کردن
bore
سوراخ کردن
scuttling
سوراخ کردن
delving
سوراخ کردن
punched
سوراخ کردن
delves
سوراخ کردن
delved
سوراخ کردن
scuttles
سوراخ کردن
scuttled
سوراخ کردن
scuttle
سوراخ کردن
punches
سوراخ کردن
delve
سوراخ کردن
boring
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن
pierce
سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن
steek
سوراخ کردن
gores
سوراخ کردن
goring
سوراخ کردن
incising
سوراخ کردن
stab
سوراخ کردن
pools
سوراخ کردن
foraminate
سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن
stabbed
سوراخ کردن
transfix
سوراخ کردن
gore
سوراخ کردن
stabs
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن
to break open
سوراخ کردن
to set abroach
سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن
gored
سوراخ کردن
drilled
سوراخ کردن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
blocking
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
gride
سوراخ کردن فرورفتن
punctures
سوراخ کردن شکست
burr
بامته سوراخ کردن
punctured
سوراخ کردن شکست
puncture
سوراخ کردن شکست
punch
سوراخ ایجاد کردن
lack vt
با گلوله سوراخ کردن
puncturing
سوراخ کردن شکست
pecked
بانوک سوراخ کردن
hollow forge
سوراخ کردن گرم
punch
مهر کردن سوراخ
pecks
بانوک سوراخ کردن
precision bore
سوراخ کردن دقیق
lancinate
بانیزه سوراخ کردن
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
pertusion
عمل سوراخ کردن
peck
بانوک سوراخ کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com