English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
perfect fluid سیال کامل
Search result with all words
vapor lock قطع کامل جریان سیال
Other Matches
fluidal مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
transport stream ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
fluids سیال
unthickened سیال
fluid سیال
fulidal سیال
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
mobile روان سیال
electric fluid سیال برقی
mobiles سیال تغییرپذیر
influent سیال ورودی
fluid resistance مقاومت سیال
fluids جسم سیال
real fluid سیال واقعی
intransit strenth پرسنل سیال
intransit stock اماد سیال
mobile سیال تغییرپذیر
effluent سیال خروجی
ideal fluid سیال ایده ال
floating سیال مواج
effluents سیال خروجی
fluid intelligence هوش سیال
fluid جسم سیال
fluid capital سرمایه سیال
fluid centre مرکز سیال
floating reserve احتیاط سیال
working fluid سیال عامل
superfluid ابر سیال
mobiles روان سیال
working fluid سیال متحرک
visualization مرئی ساختن سیال
fluid bed polymerization بسپارش در بستر سیال
working lead fluid سیال متحرک یا عامل
fluidic وابسته بجسم سیال
viscous stress تنش برش سیال
bleed فرار کردن یک سیال
bleeds فرار کردن یک سیال
fluor قاعدگی زنان سیال
brain storming سیال سازی ذهن
maintenance float شارژ انبار سیال
fluid bed vulcanization وولکانش در بستر سیال
supercritical fluid chromatography کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
fluid adjustment screw پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
baffles منحرف کننده جریان سیال
baffled منحرف کننده جریان سیال
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
baffle منحرف کننده جریان سیال
baffling منحرف کننده جریان سیال
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
floatation اضافی بودن سطح سیال اماد
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
prill بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
underway در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
s.f.c chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
vortex flow جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
circulations حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulation حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
coanda effect گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
reynolds stress تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
hydraulic fluid سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
supercritical fluid chromatography/mass spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
notch بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
notches بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
reynolds number مهمترین ضریب بدون دیمانسیون در نمایش اشل جریان سیال
velocity gradiant میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
head pessure فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
viscosity valve شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
s.f.c/m.s mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
reed valve شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
pitot tube لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
cross flow دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
polar motion وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
real stagnation point نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
venturi کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
mobile warfare جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fluidify تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
exacts کامل
semibreve نت کامل
absolute کامل
of ripe years کامل
absolutes کامل
perfecting کامل
entire کامل
unmitigated کامل
exacted کامل
semibreves نت کامل
unqualified کامل
all-out کامل
self-contained کامل
main کامل
perfects کامل
fullest کامل
perfect کامل
full کامل
exact کامل
in a entireness of state کامل
unabridged کامل
searching کامل
large کامل
larger کامل
largest کامل
completes کامل
plenaries کامل
plenary کامل
total کامل
wall-to-wall کامل
complete کامل
completing کامل
echaustive کامل
completed کامل
empennage دم کامل
totaled کامل
saturation کامل
totals کامل
stark کامل
starker کامل
starkly کامل
totalled کامل
starkest کامل
totalling کامل
perfected کامل
full fledged کامل
totaling کامل
full-fledged کامل
perfect gas گاز کامل
perfect competition رقابت کامل
full annealing بازپخت کامل
low tide or water جزر کامل
full bodied money پول کامل
perfect information اطلاعات کامل
complete ditch گود کامل
full command کنترل کامل
absolutes کامل قطعی
empery سلطه کامل
payment in full پرداخت کامل
mature system سیستم کامل
total system سیستم کامل
fixed round فشنگ کامل
flying colors توفیق کامل
almightiness قدرت کامل
foud royant a سکته کامل
pappus حقه کامل گل
overall safety ایمنی کامل
partitur قطعه کامل
orbicular مدور کامل
integer عدد کامل
full annealing کامل گداختن
full blown تمام کامل
integers عدد کامل
elaborately بطور کامل
partitura قطعه کامل
fletcherism وجویدن کامل ان
dismounted defilade اختفاء کامل
hip and thigh بطور کامل
full step گام کامل
full step یک قدم کامل
full speed سرعت کامل
full section برش کامل
blackbody تابشگر کامل
hohlraum تابشگر کامل
full production تولید کامل
full mobilization بسیج کامل
full load فرفیت کامل
amain باسرعت کامل
all in price بهای کامل
hunky dory بارضایت کامل
hottest امادگی کامل
hotter امادگی کامل
hot امادگی کامل
clamp بست کامل
clamped بست کامل
clamping بست کامل
clamps بست کامل
full word کلمه کامل
full load بار کامل
full justification تطابق کامل
completeness check تطبیق کامل
comprehensive insurance بیمه کامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com