English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
descriptive name شرح علایم روی نقشه
Search result with all words
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
grid ticks علایم شبکه بندی نقشه
grid ticks علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
legal assistance علایم قراردادی نقشه
Other Matches
air signal علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
civision رمز و کشف کردن علایم تلویزیونی رمز کردن علایم تلویزیونی
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
fog signal علایم مه
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
reflecting stud علایم شبنما
qualifying symbols علایم توصیفی
hazard signs علایم خطر
draught marks علایم ابخور
plimsol mark علایم بارگیری
fiducial marks علایم پوشاننده
traffic sign تابلو علایم
visual signal علایم بصری
control markings علایم کنترل
cipher text علایم رمز
load lines علایم بارگیری
identification markings علایم شناسایی
indication of masculinity علایم رجولیت
indication signs علایم راهنمایی
informative signs علایم اخباری
sleeve emblem علایم سراستین
morse code علایم مورس
signalled علایم مخابراتی مخابرات
signaled علایم مخابراتی مخابرات
military symbols علایم قراردادی نظامی
hazard signs علایم امکان تولیدخطر
symbolic logic زبان علایم یاعلامتی
emblems با علایم نشان دادن
emblem با علایم نشان دادن
ghost signals علایم راداری سرگردان
base symbol علایم قراردادی مبنا
signal علایم مخابراتی مخابرات
accounting symbol علایم مشخصه حساب
break up مرز علایم مشخصه هدف
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
radar echo علایم روی صفحه رادار
ghost signals علایم راداری بدون منبع
break up حد فاصل علایم مشخصه هدف
legal assistance کمکهای قضایی شرح علایم
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
signal area منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
fiducial marks علایم منطبق شونده در صفحه رادار
regulatory signs علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
berne list کتاب علایم شناسایی بین المللی
drift signal علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
procedure sign علایم ارسالی در شبکه قبل ازشروع مکالمات
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
blinker چراغ چشمک زن علایم خط و نقطه مرس و ارسال پیام
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
signed route جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
pips هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pipping هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pip هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pipped هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
sanitize حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
position light علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
target echo علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
grid navigation ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
spurious signal علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
shoulder mark نشان سردوشی علایم سردوشی
landmark دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
landmarks دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
map maker نقشه کش
drawings نقشه
plotted نقشه
plan view نقشه کف
drawing نقشه
mounted map نقشه
plot نقشه
plots نقشه
cartograph نقشه
chart نقشه
schemes نقشه
schemed نقشه
cartographer نقشه کش
cartographers نقشه کش
scheme نقشه
draftsman نقشه کش
rambling بی نقشه
charted نقشه
charting نقشه
charts نقشه
planless بی نقشه
planners نقشه کش
plan نقشه
tracer نقشه کش
designers نقشه کش
designer نقشه کش
program نقشه
programs نقشه
project نقشه
model نقشه
plans نقشه کف
plans نقشه
plan نقشه کف
projected نقشه
maps نقشه
visual aid نقشه
projects نقشه
models نقشه
modelled نقشه
modeled نقشه
map نقشه
draftsmen نقشه کش
designs نقشه
tracers نقشه کش
plotless بی نقشه
plat نقشه
draughtsman نقشه کش
outlines نقشه
outline نقشه
draughtsmen نقشه کش
outlining نقشه
design نقشه
outlined نقشه
planner نقشه کش
weaving draft نقشه فرش
weaving draft نقشه بافت
bi margin format نقشه دو حاشیهای
energy pattern نقشه انرژی
weather map نقشه هواشناسی
battle pin سنجاق نقشه
general plan نقشه عمومی
general plan نقشه کلی
base map نقشه مبنا
floor plan نقشه اشکوب
approval of plan تصویب نقشه
base map نقشه پایگاه
base map نقشه مادر
battle map نقشه جنگی
bleeding edge حاشیه نقشه
have had it (with someone or something) <idiom> نقشه کشیدن
power struggle نقشه تهاجمی
chart desk میز نقشه
control map نقشه مادر
chart series سری نقشه ها
chartography ترسیم نقشه
chartography نقشه کشی
to forge out plans نقشه ریختن
cognitive map نقشه شناختی
constant helm plan نقشه زیگزاگ
cadastral map نقشه ثبتی
detail drawing نقشه جزئیات
key map نقشه راهنما
detail drawing نقشه تفصیلی
construction drowling نقشه کارگاهی
designment نقشه کشی
brodmann's map نقشه برودمن
cadastral map نقشه استراتژیکی
contour map نقشه برجسته
map نقشه [جغرافیا]
to make plans نقشه ریختن
geographic map نقشه جغرافیایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com