Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
instrumental conditioning
شرطی شدن وسیلهای
Other Matches
conditioning
شرطی کردن شرطی سازی
apodosis
مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
provisional
شرطی
provisory
شرطی
conditional
شرطی
eventual
شرطی
conditioned
شرطی
protatic
شرطی
conditional transfer
انتقال شرطی
unconditioning
شرطی زدایی
conditionality
صورت شرطی
conditioned stimulus
محرک شرطی
conditioned response
پاسخ شرطی
conditonal branching
انشعاب شرطی
conditional branch
انشعاب شرطی
case branch
انشعاب شرطی
conditioned suppression
منع شرطی
conditioned reflex
بازتاب شرطی
conditioned inhibition
بازداری شرطی
soft hyphen
خط تیره شرطی
the subjunctive mood
وجه شرطی
conditional statement
دستور شرطی
on no condition
به هیچ شرطی
conditional instruction
دستورالعمل شرطی
conditional jump
جهش شرطی
provisional
شرطی مشروط
condeitional branch
انشعاب شرطی
proviso
جمله شرطی
conditioning
شرطی شدن
subjunctive
وجه شرطی
unconditioned
غیر شرطی
conditioned response
واکنش شرطی
conditional statement
حکم شرطی
provisos
جمله شرطی
conditional operator
عملگر شرطی
classical conditioning
شرطی سازی کلاسیک
reconditioning
شرطی کردن مجدد
conditioned avoidance response
پاسخ اجتنابی شرطی
differential conditioning
شرطی سازی افتراقی
conditionability
قابلیت شرطی شدن
backward conditioning
شرطی کردن وارونه
conditional breakpoint
نقطه انفصال شرطی
eventual
موکول بانجام شرطی
operant conditioning
شرطی شدن عامل
cer
پاسخ هیجانی شرطی
unconditional
غیر شرطی بی شرط
conditional jump instruction
دستورالعمل پرش شرطی
modal auxiliary
فعل معین شرطی
pavlovian conditioning
شرطی شدن پاولفی
preconditioning
پیش شرطی کردن
subjunctive
وابسته بوجه شرطی
conditioned emotional response
پاسخ هیجانی شرطی
provisorily
بطور شرطی یا موقت
operant conditioning
شرطی شدن کنش گر
delayed conditioning
شرطی سازی درنگیده
unconditional branch
انشعاب غیر شرطی
ucr
پاسخ غیر شرطی
unconditioned response
پاسخ غیر شرطی
ucs
محرک غیر شرطی
unconditioned stimulus
محرک غیر شرطی
To win (lose ) a bet .
شرطی رابردن (باختن )
vicarious conditioning
شرطی شدن مشاهدهای
condition
عارضه شرطی کردن
unconditional transfer
انتقال غیر شرطی
vicarious conditioning
شرطی شدن جانشینی
unconditioned inhibition
بازداری غیر شرطی
type s conditioning
شرطی شدن نوع اس
type r conditioning
شرطی شدن نوع ار
avoidance conditioning
شرطی کردن اجتنابی
cross conditioning
شرطی شدن ضمنی
trace conditioning
شرطی کردن ردی
conditioned escape response
پاسخ گریز شرطی
unconditioned reflex
بازتاب غیر شرطی
unconditional jump
جهش غیر شرطی
counterconditioning
شرطی سازی تقابلی
eyelid conditioning
شرطی کردن پلک چشم
higher order conditioning
شرطی سازی سطح بالا
To purchase on approval .
بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
policy
سند معلق به انجام شرطی
policies
سند معلق به انجام شرطی
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
iterative process
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
deferred dividened
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
She will only date you if you ...
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
estate in fee
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zero
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeroes
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branches
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zeros
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
This must not happen in future at any cost.
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
jump instruction
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
while loop
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
universal legacy
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
PID
وسیلهای
instrumental
وسیلهای
personal
وسیلهای
outputs
وسیلهای که
implemental
وسیلهای
output
وسیلهای که
smoker
وسیلهای که تولیددودکند
isolator
وسیلهای که قط ع میکند
smokers
وسیلهای که تولیددودکند
magnetic tape
وسیلهای با نوک مغناطیسی
idlest
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idles
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idled
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
magnetic tapes
وسیلهای با نوک مغناطیسی
idle
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
decision
دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decisions
دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
conditional
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
cushion
وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushioned
وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushioning
وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushions
وسیلهای که شبیه تشک باشد
fire lit
وسیلهای که با اتش روشن شود
detector
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
boomeranging
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomerang
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
readout
وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
waterspout
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
waterspouts
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
synthesizers
وسیلهای که چیزی تولید میکند
steering wheel puller
وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
suppressor
وسیلهای که مانع را حذف میکند
synthesisers
وسیلهای که چیزی تولید میکند
detectors
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
boomerangs
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
synthesizer
وسیلهای که چیزی تولید میکند
compensator
وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
enclosures
پوشش محافظ برای وسیلهای
enclosure
پوشش محافظ برای وسیلهای
covenant real
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
luring
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
eraser
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
telescopes
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
stabilisers
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
carriers
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
lure
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
lured
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
meanest
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
meaner
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
lures
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
stabilizer
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
transient
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
displaying
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
adder
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
adders
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
viscosimeter
وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
mean
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
display
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
omr
وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
logger
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
logger
وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
loggers
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
loggers
وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
erasers
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
continuous
وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد
burners
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
displays
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
burner
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
barcropper
وسیلهای که میل گرد را قطع میکند
transients
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
chips
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
coder
وسیلهای که یک سیگنال را رمز گذاری میکند
chip
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
displayed
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
aerodynamic blockage thrust reverser
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
changer
وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
transmitter
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
transmitters
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
bottoming tap
وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور
multi disk
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
simulator
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
simulators
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
gyro
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
demagnetizer
وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
densitometer
وسیلهای برای اندازه گیری دانسیته اپتیکی
paralleled
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
encoder
وسیلهای که داده را از یک فرمت به دیگری تبدیل میکند
feeds
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
dte
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
parallels
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
feeds
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
feed
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
attachment
وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
burners
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
compliant
وسیلهای که به مجموعهای از استانداردهای مشخص تط بیق میشود
burner
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
parallel
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
paralleling
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
parallelled
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
parallelling
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
feed
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com