English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
damage صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
Other Matches
pile helmet کلاهکی که سر شمعها را می پوشاند تا در موقع چکش کاری صدمهای وارد نیاید
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
things اشیا
wake up کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
resistivity مقاومت اشیا
omnium gatherum مجموعه اشیا
varia اشیا گوناگون
overstuff با اشیا زیاد انباشتن
UFO اشیا پرنده ناشناس
aggregate مجموعهای از اشیا داده
aggregates مجموعهای از اشیا داده
replaceable thing اموال یا اشیا مثلی
priceable things اموال یا اشیا قیمتی
UFOs اشیا پرنده ناشناس
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
bric-a-brac [اشیا عتیقه و هنری کوچک]
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
to be congenial to somebody [things] برای کسی سازگار بودن [اشیا]
rougher دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
to be congenial to somebody [things] برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
to be congenial to somebody [things] برای کسی مطبوع بودن [اشیا]
planar اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند
person perception ادراک اشخاص
displaced persons اشخاص پناهنده
many people خیلی اشخاص
these people این اشخاص
many a man بسا اشخاص
knowledge of persons شناسایی اشخاص
great persons اشخاص بزرگ
natural persons اشخاص طبیعی
artificial persons اشخاص حقوقی
many persons خیلی اشخاص
personas اشخاص یک کتاب
persona اشخاص یک کتاب
omnium gatherum مجموعه اشخاص
few men اشخاص کمی
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
personae اشخاص یک کتاب
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
electrostatic مراجعه به وسایلی با استفاده از خصوصیات بار الکتریکی اشیا
criss-crossing امضای اشخاص بیسواد
play off <idiom> رفتار مختلف با اشخاص
criss-cross امضای اشخاص بیسواد
criss-crossed امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses امضای اشخاص بیسواد
dog paddle شنای اشخاص مبتدی
blacklist صورت اشخاص بدحساب
withindoors اشخاص داخل منزل
blacklisted صورت اشخاص بدحساب
blacklists صورت اشخاص بدحساب
inter alia میان اشخاص دیگر
adhominem حمله یا اعتراض به اشخاص
blacklisting صورت اشخاص بدحساب
to suck eggs اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
offences against persons جرائم بر علیه اشخاص
panel صورت اسامی اشخاص
panels صورت اسامی اشخاص
through the grapevine <idiom> از اشخاص دیگری پرسیدن
indirect objects نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objecting نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct objects نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objected نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objects نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
common touch استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
subjects of international law اشخاص حقوق بین الملل
interested parties اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
sucker list <idiom> لیستی از اشخاص ساده لوح
lonely hearts اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
perspective روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspectives روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
apportionment تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
intelligentsia اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
dais سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
One must not judge by appearances . بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
opens مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
Are there any antiquities here? آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
open مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
record هر نوع صفحه یانوار یا اشیا مشابهای که برای ضبط و پخش صدا بکاررود
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
opened مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
mixed laws قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
covenantor اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
get one's own way <idiom> اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
acidosis فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
bouncers ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncer ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
personals بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
credit union موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
subsidy حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
governesses زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actors هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
notification message پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
restricts محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
talent scout کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
talent scouts کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
garnishment میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
ether مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
outliner برای اینکه به کاربر کمک کند تا بخش ها و زیربخشهای لیست ای از اشیا را مرتب کند یا بخشهایی از پروژه را
utilitarianism بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
object oriented روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
ringing the changes ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
pertinenet وارد به
hep وارد
intrant وارد
conscious وارد
familiar وارد در
infare وارد
relevant وارد
comer وارد
to make an entry of وارد
immigrant تازه وارد
immigrants تازه وارد
importing وارد کردن
arrived in paris وارد شدم
conversant وارد متبحر
importers وارد کننده
importer وارد کننده
enters وارد شدن
inducts وارد کردن
knowledgeable وارد بکار
inducting وارد کردن
inducted وارد کردن
induct وارد کردن
initiate وارد کردن
entrants وارد شونده
initiated وارد کردن
entrant وارد شونده
initiates وارد کردن
entered وارد شدن
enter وارد شدن
inputting وارد کردن
imported وارد کردن
import وارد کردن
arriving وارد شدن
arrives وارد شدن
arrived وارد شدن
arrive وارد شدن
initiating وارد کردن
check in وارد شدن
lic وارد بودن
versant اشنا وارد
intervener وارد ثالث
inflictable وارد اوردنی
ingoing وارد شونده
incomer شخص وارد
impotable وارد کردنی
inbound وارد شونده
impoter وارد کننده
get in وارد شدن
importable وارد کردنی
check-ins وارد شدن
check-in وارد شدن
proficient وارد به فن با لیاقت
make an entry وارد کردن
new comer تازه وارد
carechumen تازه وارد
incoming وارد شونده
bring in وارد کردن
newcomers تازه وارد
the post has come پست وارد شد
newcomer تازه وارد
muscle بزور وارد شدن
muscles بزور وارد شدن
impotable مجازبرای وارد شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to exert force [on] نیرو وارد کردن [بر]
log on وارد شدن به سیستم
new arrived تازه وارد شده
to become personal وارد شخصیات شدن
naturalises جزوزبانی وارد شدن
naturalising جزوزبانی وارد شدن
put into port وارد بندر شدن
naturalizes جزوزبانی وارد شدن
ward leonard control کنترل وارد لئونارد
naturalizing جزوزبانی وارد شدن
tenderfoot ادم تازه وارد
naturalize جزوزبانی وارد شدن
inflict casualty خسارت وارد کردن
seacraft وارد به رموزدریا نوردی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com