English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
continuous climbing صعود طبیعی
Other Matches
vertical scale عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
elevation tracking دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
physiographic وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
climbing صعود
escalade صعود
ascent صعود
ascents صعود
climbed صعود
ascendance صعود
bulging صعود
climbs صعود
ascension صعود
bulges صعود
bulge صعود
climb صعود
bulged صعود
pull up صعود
climbing صعود کردن
mountant صعود کننده
climbed صعود کردن
climb صعود کردن
climbs صعود کردن
herringbone step صعود جناقی
layback صعود دولفری
artificial climbing صعود مصنوعی
free climbing صعود ازاد
soars صعود کردن
soared صعود کردن
vertical speed سرعت صعود
consecutive climbing صعود نوبتی
soar صعود کردن
balance climbing صعود تعادلی
rise صعود طلوع
back and knee climbing صعود تنورهای
angle of departure زاویه صعود
mount صعود ترفیع
ascending صعود کننده
rate of climb میزان صعود
mounts صعود ترفیع
alpinism صعود سبکبار
rises خیز صعود
rises صعود طلوع
rise خیز صعود
clear way محوطه صعود
upping صعود کردن
upped صعود کردن
up صعود کردن
sidestepping صعود پلهای از پهلو
boiling point elevation صعود نقطه جوش
sidestep صعود پلهای از پهلو
climb corridor دالان صعود هواپیما
aircraft climb corridor دالان صعود هواپیما
sidesteps صعود پلهای از پهلو
ups and downs صعود وافول اقبال
bring up صعود با حمایت از بالا
rising درحال ترقی یا صعود
sidestepped صعود پلهای از پهلو
assumption جشن صعود مریم باسمان
vertical takeoff سرعت صعود اولیه هواپیما
boiling point elevation constant ثابت صعود نقطه جوش
vertical speed سرعت صعود عمودی هواپیما
cloud top height ارتفاع صعود قارچ اتمی
hang off مکث کوتاه غواص در زیر اب در صعود
climbing wax واکس مخصوص صعود دراسکی نوردیک
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
angle of departure زاویه صعود هواپیما از روی باند
decompression stop مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
vertical replenishment تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
climber پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
vent valve دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
toss bombing نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
no decompression dive غواصی کوتاه مدت یا در عمق کم که به هنگام صعود نیازبه توقف یا مکث در زیر اب ندارد
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
bye صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
physical طبیعی
crude copper مس طبیعی
innate طبیعی
indigenous طبیعی
natural foundation پی طبیعی
natural bridge پل طبیعی
natural طبیعی
naturals طبیعی
home born طبیعی
normal طبیعی
silvan طبیعی
natural right حق طبیعی
homebred طبیعی
half sidestep روش صعود با اسکی گام به گام
natural group گروه طبیعی
natural disaster حوادث طبیعی بد
sophisticate غیر طبیعی
natural easement حق ارتفاق طبیعی
natural economy اقتصاد طبیعی
natural endowment موهبت طبیعی
natural disaster بلایای طبیعی
natural competition رقابت طبیعی
natural capacity فرفیت طبیعی
tegmen پوشش طبیعی
physico theology الهیات طبیعی
natural language زبان طبیعی
secundine naturam بطور طبیعی
tegmentum پوست طبیعی
au naturel بحالت طبیعی
so matic طبیعی جسمی
physiography جغرافیای طبیعی
natural endowments موهبت طبیعی
natural ground زمین طبیعی
physiology علم طبیعی
apparence شباهت طبیعی
natural habitat بوم طبیعی
natural law حقوق طبیعی
natural frequency بسامد طبیعی
asphaltic bitumen قیر طبیعی
asphaltite قیر طبیعی
phenomenon اثر طبیعی
natural monopoly انحصار طبیعی
natural erosion فرسایش طبیعی
natural excitation تحریک طبیعی
pudding stone شفته طبیعی
bees wax موم طبیعی
natural logarithm لگاریتم طبیعی
natural frequency فرکانس طبیعی
resource endowment منابع طبیعی
natural ventilation تهویه طبیعی
natural purification پالایش طبیعی
guardian by nature قیم طبیعی
natural year سال طبیعی
galenite سرب طبیعی
naturalistic observation مشاهده طبیعی
full scale اندازه طبیعی
nature reserve اندوختگاه طبیعی
neperian logarithm لگاریتم طبیعی
natural products مواد طبیعی
matter of course چیز طبیعی
matten of course چیز طبیعی
natural recharge تغذیه طبیعی
immanent justice عدالت طبیعی
natural sources منابع طبیعی
in vivo در محیط طبیعی
inartificial طبیعی غیرصنعتی
natural rubber لاستیک طبیعی
hevea rubber لاستیک طبیعی
natural silk ابریشم طبیعی
natural vibration نوسان طبیعی
natural resin صمغ طبیعی
natural reserves ذخائر طبیعی
natural magnet مغناطیس طبیعی
metaphisical غیر طبیعی
emmetropia بینایی طبیعی
natrual cement سیمان طبیعی
pozzolan earth سیمان طبیعی
natural abundace فراوانی طبیعی
natural agents عوامل طبیعی
natural asphalt اسفالت طبیعی
natural asphalt قیر طبیعی
orthochromatic رنگ طبیعی
natural bed بستر طبیعی
emmetropis بینایی طبیعی
natural number عدد طبیعی
natively بطور طبیعی
natural phenomena اثار طبیعی
natural persons اشخاص طبیعی
nonrepresentational غیر طبیعی
normal fault گسل طبیعی
original ground زمین طبیعی
natural person شخص طبیعی
natural order نظم طبیعی
eupnoea تنفس طبیعی
natural obstacle مانع طبیعی
native language زبان طبیعی
crude gas گاز طبیعی
terrestrial occurrence وفور طبیعی
natural history تاریخ طبیعی
trim size اندازه طبیعی
glaciers یخچال طبیعی
normalize طبیعی کردن
natural silk ابریشم طبیعی
normalizes طبیعی کردن
standards طبیعی یا معمولی
intrinsic طبیعی ذهنی
trass سیمان طبیعی
natural selection انتخاب طبیعی
tincal or kal بوره طبیعی
normalised طبیعی کردن
normalises طبیعی کردن
normalising طبیعی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com