Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
x plate
صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
Search result with all words
y plates
صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
Other Matches
cathode ray tude
لوله اشعه کاتدی
wave form
شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
gun
منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
guns
منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
cathode rays
اشعه کاتدی
crt
لامپ با اشعه کاتدی
cathode pay tube
لامپ با اشعه کاتدی
cathode ray oscilloscope
اسیلوسکوپ اشعه کاتدی
cathode ray oscilloscope
نوسان نمای اشعه کاتدی
phosphor
برای پوشاندن درون تیوپ اشعه کاتدی . مراجعه شود به TELEVISION
cathod ray tube
لوله پرتو کاتدی
dark bulb
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
buttock lines
نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
surf
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
collimate
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
deflection
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflections
هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
paralleling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
lpt
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
non interlaced
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
cathodoluminescence
لومینانس کاتدی
cathode rays
پرتو کاتدی
cathode spot
لکه کاتدی
peak cathode current
جریان کاتدی
cathode protection
حفافت کاتدی
peak cathode fault current
جریان نابهنجار کاتدی
cathodic pickling
قطعه شوی کاتدی
cathode follower
فزون ساز کاتدی
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
shunts
موازی موازی فرعی
shunted
موازی موازی فرعی
shunt
موازی موازی فرعی
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
radiolucency
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
sockets
بست لوله دوراهی لوله
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
brackets
صفحات لچکی
facing pages
صفحات روبرو
perforated cover plates
صفحات سوراخدار
perforated cover plates
صفحات مشبک
odd pages
صفحات فرد
pp
مخفف صفحات
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
form
صفحهای از صفحات کامپیوتری
formed
صفحهای از صفحات کامپیوتری
x plates
صفحات انحراف افقی
group of battery plates
دسته صفحات باتری
pagination
ترتیب صفحات در کتاب
forms
صفحهای از صفحات کامپیوتری
discophile
علاقمند به صفحات گرامافون
pages
صفحات را نمره گذاری کردن
tasse
صفحات فلزی زره زیرکمر
tace
صفحات فلزی زره زیرکمر
forming of battery plates
اماده سازی صفحات باتری
paged
صفحات را نمره گذاری کردن
column bases plates
صفحات تقسیم فشارپای ستونها
repagination
عمل تغییر طول صفحات
one time pad
صفحات کلید رمز یک رویه
page
صفحات را نمره گذاری کردن
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
magazine
تعداد صفحات در سیستم ویدیویی متنی
magazines
تعداد صفحات در سیستم ویدیویی متنی
destinations
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destination
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
paged
تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
plate proof
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
page
تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
stacks
ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
stack
ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
pages
تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
microgroove
سه شاخه قابل تعویض میان صفحات گرامافون
angle og sideship
زاویه بین صفحات تقارن وجهت حرکت
stacked
ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
interleave
برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن
footing
پیامی در پایین تمام صفحات در متن چاپ شده
footer
پیامی در پایین تمام صفحات در متن چاپ شده
Web server
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
stationery
صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
disc jockeys
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
disc jockey
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
sheet music
نتهای موسیقی که روی صفحات جدا از هم چاپ شده است
thrashing
مقدار مفرط حرکت صفحات ازحافظه ثانوی به حافظه داخلی
burster
ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
orthogonal
قائم
normal
قائم
vertical tail
دم قائم
erects
قائم
righting
قائم
righted
قائم
right
قائم
plumb lines
خط قائم
plumb line
خط قائم
vertical
قائم
erecting
قائم
erected
قائم
erect
قائم
perpendecular
قائم
upstanding
قائم
upright
قائم
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
fetch
سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
conical flow
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
thin window display
نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
fetches
سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
fetched
سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
stake
قائم کردن
staked
قائم کردن
stakes
قائم کردن
vertical photograph
عکس قائم
vertical axis
محور قائم
vice chancellor
قائم مقام
vice-chancellor
قائم مقام
vice-chancellors
قائم مقام
abeam
قائم بر مسیرحرکت
apeak
عمودی قائم
surrogate
قائم مقام
ordinate
بعد قائم
propping
تقویت قائم
propped
تقویت قائم
true vertical
قائم واقعی
perpendecular
خط عمودی یا قائم
subsitute
قائم مقام
subrogation
قائم مقامی
surrogates
قائم مقام
successor
قائم مقام
right-angled
قائم الزاویه
rectangular
قائم الزاویه
prop
تقویت قائم
envelop
احاطه قائم
normal acceleration
شتاب قائم
locum
قائم مقام
surreptitiously
قائم مقام
vertical speed
سرعت قائم
local vertical
قائم محلی
vertical force
نیروی قائم
locumtenens
قائم مقام
vertical envelopement
احاطه قائم
vertical drop
ابشار قائم
vertical circle
دایره قائم
increate
قائم بالذات
vertical cut
برش قائم
locums
قائم مقام
vicar
قائم مقام
vertical bulking
کمانش قائم
normal vector
بردار قائم
normal plane
صفحه قائم
normal axis
محور قائم
deputy
قائم مقام
high angle
تیر قائم
deputies
قائم مقام
vicars
قائم مقام
vertical creep
وارفتگی قائم
enveloped
احاطه قائم
enveloping
احاطه قائم
quadratic
منشور قائم
substantive
قائم بذات
self consistent
قائم بالذات
self perpetuation
قائم بذات
substituting
قائم مقام
right
قائم نگاهداشتن
semierect
نیمه قائم
righted
قائم نگاهداشتن
envelopment
احاطه قائم
righting
قائم نگاهداشتن
envelops
احاطه قائم
substituted
قائم مقام
substitute
قائم مقام
papered
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
bind
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
binds
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
papers
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papering
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
deflect
یا اشعه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com