English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English Persian
crate صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crates صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
Other Matches
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
container قطار و کشتی بکاربرده میشود
containers قطار و کشتی بکاربرده میشود
piece parts قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
machinary ماشین الات
enginery ماشین الات
machinery ماشین الات
scrapping ماشین الات اوراق
building machinery ماشین الات ساختمانی
mechanician مکانیک ماشین الات
mechanics علم ماشین الات
light machinery ماشین الات سبک
plant ماشین الات کارخانه
scrapped ماشین الات اوراق
machinery designer طراح ماشین الات
heavy machinery ماشین الات سنگین
scraps ماشین الات اوراق
carpenter's machines ماشین الات درودگری
heavy goods ماشین الات سنگین
scrap ماشین الات اوراق
plants ماشین الات کارخانه
microsoft basic مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
operator of light machinery اپراتور ماشین الات سبک
operator of heavy machinery اپراتور ماشین الات سنگین
grader یکی از ماشین الات راه سازی
automation خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
economic life مدت بهره برداری از ماشین الات
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
fixed assets درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fosdic دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
acm Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
pilot model مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
throughput نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
cybernation کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
hallmarks عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
flowchart template یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
packaged بسته بندی
packing بسته بندی
packages بسته بندی
package بسته بندی
cover بسته بندی
coverings بسته بندی
packaging بسته بندی
covers بسته بندی
dunnage بسته بندی
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
packed بسته بندی شده
case numbers شماره بسته بندی
palletized بسته بندی شده
wisp بسته بقچه بندی
parcels بسته بندی کردن
stripping بسته بندی کردن
pre packing بسته بندی از قبل
packaging cost هزینه بسته بندی
packing density تراکم بسته بندی
put-up بسته بندی کردن
package holiday مسافرت بسته بندی
package tour مسافرت بسته بندی
wrap بسته بندی کردن
wraps بسته بندی کردن
put up بسته بندی کردن
straws پوشال بسته بندی
straw پوشال بسته بندی
packs بسته بندی کردن
pack بسته بندی کردن
parceling بسته بندی کردن
wisps بسته بقچه بندی
export packing بسته بندی صادراتی
packing note فهرست بسته بندی
trade pack بسته بندی تجاری
all-expense tour مسافرت بسته بندی
parcel بسته بندی کردن
packets بسته بندی کردن
packing بسته بندی کردن
packet بسته بندی کردن
packing list صورت بسته بندی
packing note گواهی بسته بندی
packing list فهرست بسته بندی
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
packingplant محل بسته بندی اجناس
wrapper بسته بندی کاغذ روپوش
package قوطی بسته بندی کردن
contents note فهرست محتوای بسته بندی
expendable packing بسته بندی یکبار مصرف
pre-packed ازقبل بسته بندی شده
packinghouse محل بسته بندی اجناس
packaged قوطی بسته بندی کردن
break bulk cargo محموله بسته بندی شده
impaction بهم فشردگی بسته بندی
locker paper کاغذ بسته بندی اغذیه
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
food packet جیره بسته بندی شده
shipping marks علامتهای روی بسته بندی
packages قوطی بسته بندی کردن
wrappers بسته بندی کاغذ روپوش
loose issue تدارکات خارج شده از بسته بندی
docketing لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketed لیست محتوای بسته بندی برچسب
docket لیست محتوای بسته بندی برچسب
wrappers لفاف بسته بندی جلد کتاب
case marks علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
packing list صورت کالاهای بسته بندی شده
dockets لیست محتوای بسته بندی برچسب
wrapper لفاف بسته بندی جلد کتاب
corrugated cardboard مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
bulk stock ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
unpacks غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacking غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpack غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
kraft کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
tagboard مقوای محکم بسته بندی وبرچسب زنی وغیره
stapler ماشین عدل بندی
lighting چراغ بندی ماشین
staplers ماشین عدل بندی
buntline طنابی که بپای بادبان بسته میشود
cases جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
routines برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
case جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
routinely برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
harvesters ماشین درو و باقه بندی
harvester ماشین درو و باقه بندی
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanic مکانیک مکانیک ماشین الات
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
totalisator ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
totalizator ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
totalizer ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
glasswork شیشه الات بلور الات
filigree تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
crupper تکه چرمی که به پشت زین بسته میشود واز زیر دم اسب میگذرد
quick disconnect نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
feeds چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
paper روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papering روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papered روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papers روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
feed چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
source که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
chug صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugs صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugged صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
sea anchor وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
dual in line package بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
header بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
headers بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
dip Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
dips Package Line in Dual وسیلهای که روی ان یک مدار مجتمع نصب میشود بسته درون برنامه دو واحدی
countershaft pulley محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
arcade game بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
unpack حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacking حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacks حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
baudot code کد ارسال با حروف 5 بیتی که در ماشین تایپهای دور نویس استفاده میشود
unidirectional composite ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
stripped علامت گذاری شده بسته بندی شده
tare وزن بسته بندی وزن وسیله حمل
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
flat بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flattest بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
cherry rivet پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود
vending machine ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
machines دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
vending machines ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
machined دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
pannier سبد صندوقی
box-frame قاب صندوقی
panniers سبد صندوقی
panier سبد صندوقی
tare and tret وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
one for one مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com