English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (17 milliseconds)
English Persian
facet صورت کوچک
facets صورت کوچک
Search result with all words
overlay بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
compact دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compact دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
compacted دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacted دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
compacting دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacting دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
compacts دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacts دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
module بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
modules بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
routine برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routines برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
DOR سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
Other Matches
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
davit جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
slipped صورت
formed صورت
constellations صورت
listings صورت
constellation صورت
figure صورت
form صورت
figures صورت
figuring صورت
listing صورت
physiognomies صورت
statements صورت
conformational isomers هم صورت
roster صورت
rosters صورت
versions صورت
conformer هم صورت
providing در صورت
physiognomy صورت
slip صورت
circumstantially در صورت
faces صورت
slips صورت
forms صورت
coat card صورت
face صورت
version صورت
effigy صورت
rolls صورت
hues صورت
hue صورت
list صورت
shape صورت
shapes صورت
mazard صورت
medal صورت
medals صورت
phases صورت
statement صورت
rolled صورت
file صورت
roll صورت
filed صورت
phase صورت
visage رو صورت
phased صورت
invoicing صورت
invoices صورت
image صورت
visages رو صورت
invoiced صورت
invoice صورت
kalendar صورت
freckle لک صورت
effigies صورت
images صورت
facies صورت
pictogram صورت نگاشت
certificate of expenditure صورت هزینه
serial و به صورت سری
white face جانورسفید صورت
celestial body صورت فلکی
facial مربوط به صورت
primordial image صورت ازلی
numerator صورت کسر
waveform به صورت موج
certificate of expenditure صورت حساب
down کرک صورت
canonical form صورت متعارفی
normalized form صورت هنجار
pictograph صورت نگاره
breadboard می صورت گیرد
semblance صورت فاهر
proces verbal صورت مجلس
statement صورت وضعیت
statement صورت حساب
pictography صورت نگاری
constellations صورت فلکی
on foot به صورت پیاده
outside appearance صورت فاهر
faceless بدون صورت
serials و به صورت سری
BS صورت فروش
carte صورت غذا
record صورت مذاکرات
face powder پودر صورت
face powders پودر صورت
statements صورت وضعیت
statements صورت حساب
outward show صورت فاهر
stop list صورت متخلفین
sick list صورت بیماران
sentential form صورت جملهای
enumeration صورت ریز
formation صورت بندی
sales check صورت فروش
list of promotiona صورت ترفیعات
long robe صورت کشیده
matricula صورت اعضا
the brush صورت گری
nomenelature صورت اسامی
roster صورت نگهبانی
similitude شباهت صورت
erythema گل انداختن صورت
impanel در صورت نوشتن
archetypes صورت ازلی
f.artery شریان صورت
standard form صورت متعارف
archetype صورت ازلی
free list صورت مجانی ها
if necessary در صورت لزوم
if need be در صورت بایست
if possible در صورت امکان
externallze صورت فاهردادن
if so در صورت مثبت
imbody صورت خارجی
roster صورت کار
nominal list صورت اسامی
rosters صورت نگهبانی
ever- درهر صورت
ever درهر صورت
normal form صورت عادی
normal form صورت هنجار
conditionality صورت شرطی
complement form صورت متمم
complement form صورت متممی
face card ورق صورت
clear text به صورت کشف
programme of work صورت کارها
veiling تور صورت
powder پودر صورت
formalism صورت گرایی
rosters صورت کار
to put in to shape سر و صورت دادن
to take an inventory of صورت دارایی
transfiguration تبدیل صورت
difference tone صورت افتراقی
decrepitation صورت نمکی
if possible در صورت توانایی
unfigured بی صورت ساده
powders پودر صورت
powdering پودر صورت
court card صورت :شاه
processionize صورت مجلس
actualize صورت دادن
actualise [British] صورت دادن
bring into being صورت گرفتن
put into effect صورت گرفتن
put into practice صورت گرفتن
make a reality صورت گرفتن
fulfill [American] صورت گرفتن
carry ineffect صورت دادن
carry out صورت دادن
achievable <adj.> صورت پذیر
make something happen صورت دادن
carry into effect صورت دادن
put into effect صورت دادن
put inpractice صورت دادن
put ineffect صورت دادن
implement صورت دادن
execute صورت گرفتن
carry out صورت گرفتن
form صورت دیس
formed صورت دیس
list صورت کردن
bring inbeing صورت گرفتن
poll صورت اراء
polled صورت اراء
polls صورت اراء
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com