English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
lollipop ضربه اسان
lollipops ضربه اسان
Search result with all words
collar کسب اسان امتیاز ضربه
collars کسب اسان امتیاز ضربه
kickable اسان برای ضربه زدن با پا
Other Matches
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
potties اسان
straightforward اسان
cushier اسان
easiest اسان
cushiest اسان
easy اسان
facile اسان
degage اسان
duck soup اسان
simple اسان
simpler اسان
potty اسان
simplest اسان
cushy اسان
eath اسان
easygoing اسان
easier اسان
to roll by اسان رفتن
to roll on اسان رفتن
to ease off اسان شدن
permissive اسان گیر
easygoing اسان گیر
laxity اسان گیری
light handed اسان راحت
to sweep past اسان رفتن
soft loan وام اسان
facilitates اسان کردن
facilitated اسان کردن
facilitate اسان کردن
lenient اسان گیر
soft loans وام اسان
euthanasia مرگ اسان
easier پاس اسان
facilitating اسان کردن
easy پاس اسان
easiest پاس اسان
permissiveness اسان گیری
glide سریدن اسان رفتن
in orders to make it easiter برای اسان تر کردن ان
royal road اسان ترین راه
glides سریدن اسان رفتن
duck soup کار اسان وسهل
leniency اسان گیری ارفاق
glided سریدن اسان رفتن
cushily اسان وبی دردسر
to take it easy کار را اسان گرفتن
happy go lucky اسان گذران بیمار
it is very easily done بسیار اسان انجام میگیرد
laughter مسابقه اسان برای بردن
it promisews to be easy چنین مینماید که اسان است
it promisews to be easy امید میرود اسان باشد
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
chippie پرتاب اسان از زیر سبد
mobility انتقال اسان منابع تولید
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
holeable گوی اسان برای به سوراخ انداختن
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
friendliness میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
cheesecakes مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecake مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
break the wind در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
pedrail اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
setl زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
ten key pad مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
smalltalk یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
simplifying اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies اسان تر کردن مختصر کردن
simplify اسان تر کردن مختصر کردن
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
impact ضربه
strikeless بی ضربه
kicking ضربه با پا
hack ضربه
butt joint ضربه
kicked ضربه
impacts ضربه
kicked ضربه با پا
bonks ضربه بر سر
slugger ضربه زن
bonked ضربه بر سر
bonk ضربه بر سر
head ضربه با سر
bonking ضربه بر سر
double kick دو ضربه پی در پی
yee jupkki ضربه پا
sole kick ضربه با کف پا
sole of the foot kick ضربه با کف پا
sole trap ضربه با کف پا
kick ضربه با پا
hacks ضربه
hacked ضربه
kick ضربه
left ضربه چپ
kicking ضربه
thudded ضربه
tit ضربه
tits ضربه
pops ضربه
popped ضربه
push ضربه
thuds ضربه
pushed ضربه
thudding ضربه
pushes ضربه
thud ضربه
pulse ضربه
pulsed ضربه
brunt ضربه
collisions ضربه
flap ضربه
flapped ضربه
kicks ضربه با پا
kicks ضربه
impulse ضربه
impulses ضربه
antiknock ضد ضربه
whang ضربه
flaps ضربه
pop ضربه
shocked ضربه
shock proof ضد ضربه
stroked ضربه
impluse ضربه
strokes ضربه
collision ضربه
stroke ضربه
shocks ضربه
shock ضربه
blow ضربه
blows ضربه
interrupter ضربه گر
mishit ضربه بد
shots ضربه
shot ضربه
butting ضربه با سر
surge ضربه
surged ضربه
surges ضربه
shockproof ضد ضربه
stroking ضربه
lashed ضربه شلاق
lashed ضربه مژگان
lash ضربه شلاق
hammers ضربه زدن
tossing ضربه بلند
tosses ضربه بلند
lash ضربه مژگان
belts ضربه محکم
deliver ضربه زدن
dubs ضربه کم جان
hammer ضربه زدن
belted ضربه محکم
yoko geri ضربه به پهلو
belt ضربه محکم
dubbed ضربه کم جان
dub ضربه کم جان
ushiro geri ضربه پا به پشت
delivers ضربه زدن
concussion ضربه مغزی
tossed ضربه بلند
yeop chagi ضربه با بغل پا
slash ضربه سریع
jolt تکان ضربه
jolted تکان ضربه
jolting تکان ضربه
POW صدای ضربه
POWs صدای ضربه
To receive a blow. ضربه خوردن
yohan nukite ضربه با انگشتان
slashed ضربه سریع
hit lists فهرست ضربه
hit list فهرست ضربه
blast ضربه انفجار
fall ضربه فنی
picky ضربه زننده
pickiest ضربه زننده
pickier ضربه زننده
slashes ضربه سریع
knocks ضربه زدن
knocked ضربه زدن
toss ضربه بلند
knock ضربه زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com