Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
draw shot
ضربه با پیچش به عقب
Other Matches
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
backing off
پس پیچش
deflections
پیچش
deflection
پیچش
curvature
پیچش
buckling
پیچش
intortion
پیچش
ten smus
پیچش
torsion
پیچش
intorsion
پیچش
wrested
چرخش پیچش
wresting
چرخش پیچش
torsion test
ازمایش پیچش
torsion recorder
ضباط پیچش
torsion dynamometer
پیچش سنج
wrests
چرخش پیچش
resonantly
با پیچش و ارتعاش
wrest
چرخش پیچش
geometric twist
پیچش هندسی
deflexion
انحراف پیچش
lock torque
قفل پیچش
number of threads
تعداد پیچش ها
torsion modulus
مدول پیچش
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
direction of thread
سوی پیچش پیچ
torque twist curve
منحنی گشتاور و پیچش
eversion
پیچش کف پا به طرف خارج
intortion
پیچش ساقه انعطاف
resonances
پیچش صدا طنین
resonance
پیچش صدا طنین
inversion
پیچش کف پا به طرف داخل
intorsion
پیچش ساقه انعطاف
curling
پیچش یا حلقه زنی
inversions
پیچش کف پا به طرف داخل
torsional rigidity
استحکام در مقابل پیچش
torsion resistant
مقاوم در برابر پیچش
crimped
پیچش وانقباض عضله درخواب
crimp
پیچش وانقباض عضله درخواب
crimps
پیچش وانقباض عضله درخواب
twisting
دوران حول محور افقی پیچش
twists
دوران حول محور افقی پیچش
twist
دوران حول محور افقی پیچش
outswinger
توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود
out and in
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
wash in
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
endless knots
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
hug the rail
غلطیدن یا بلندشدن گوی کنارلبه خارجی میز بیلیارد درنتیجه پیچش گوی
burl
[nep]
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
impacts
ضربه
butt joint
ضربه
impulse
ضربه
butting
ضربه با سر
impulses
ضربه
stroking
ضربه
shocks
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
shocked
ضربه
antiknock
ضد ضربه
impact
ضربه
shock
ضربه
surge
ضربه
thudded
ضربه
pushed
ضربه
kicked
ضربه
kicking
ضربه با پا
thud
ضربه
pushes
ضربه
kicking
ضربه
kicks
ضربه با پا
pulse
ضربه
pulsed
ضربه
kicks
ضربه
tits
ضربه
tit
ضربه
brunt
ضربه
push
ضربه
thudding
ضربه
flaps
ضربه
flapped
ضربه
flap
ضربه
surged
ضربه
surges
ضربه
hacks
ضربه
collisions
ضربه
collision
ضربه
hacked
ضربه
hack
ضربه
kick
ضربه با پا
kick
ضربه
kicked
ضربه با پا
thuds
ضربه
head
ضربه با سر
blow
ضربه
pops
ضربه
stroked
ضربه
interrupter
ضربه گر
mishit
ضربه بد
strikeless
بی ضربه
slugger
ضربه زن
sole trap
ضربه با کف پا
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
shots
ضربه
shot
ضربه
popped
ضربه
pop
ضربه
shockproof
ضد ضربه
yee jupkki
ضربه پا
bonk
ضربه بر سر
blows
ضربه
bonked
ضربه بر سر
bonking
ضربه بر سر
bonks
ضربه بر سر
stroke
ضربه
whang
ضربه
sole kick
ضربه با کف پا
left
ضربه چپ
shock proof
ضد ضربه
strokes
ضربه
impluse
ضربه
ushiro geri
ضربه پا به پشت
shotmaking
ضربه به توپ
shockless
بدون ضربه
POWs
صدای ضربه
shock inducer
دستگاه ضربه زن
shock wave
موج ضربه
whop
ضربه وزش
POW
صدای ضربه
shock waves
موج ضربه
jolts
تکان ضربه
jolting
تکان ضربه
traumatism
ضربه تصادم
lashes
ضربه شلاق
lashes
ضربه مژگان
belted
ضربه محکم
tossing
ضربه بلند
tosses
ضربه بلند
tossed
ضربه بلند
toss
ضربه بلند
belts
ضربه محکم
spot kick
ضربه کاشته
single stroke bell
زنگ تک ضربه
side foot
ضربه با کنار پا
lash
ضربه مژگان
lash
ضربه شلاق
tee off
ضربه محکم
lashed
ضربه مژگان
concussion
ضربه مغزی
thrums
ضربه گیر
tobi geri
ضربه پا در پرش
lashed
ضربه شلاق
belt
ضربه محکم
dubs
ضربه کم جان
deliver
ضربه زدن
delivers
ضربه زدن
hammer
ضربه زدن
hammered
ضربه زدن
hammers
ضربه زدن
dabber
ضربه زدن
whip
ضربه زدن
whipped
ضربه زدن
whips
ضربه زدن
dubbed
ضربه کم جان
dub
ضربه کم جان
shocks
ضربه تکان
lollipop
ضربه اسان
lollipops
ضربه اسان
knock
ضربه زدن
knocked
ضربه زدن
knocks
ضربه زدن
To receive a blow.
ضربه خوردن
hit lists
فهرست ضربه
blast
ضربه انفجار
blasts
ضربه انفجار
hit list
فهرست ضربه
fall
ضربه فنی
yoko geri
ضربه به پهلو
yohan nukite
ضربه با انگشتان
jolt
تکان ضربه
yeop chagi
ضربه با بغل پا
picky
ضربه زننده
quash
با ضربه زدن
quashed
با ضربه زدن
quashes
با ضربه زدن
slash
ضربه سریع
slashed
ضربه سریع
slashes
ضربه سریع
pickier
ضربه زننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com