Dictiornary-Farsi | ضربه زدن یا مجروح کردن کسی با میخ ته کفش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (23 milliseconds)

English	Persian
spike	ضربه زدن یا مجروح کردن کسی با میخ ته کفش


Other Matches

wounds	مجروح کردن
wounding	مجروح کردن
wound	مجروح کردن
lacerate	مجروح کردن ازردن
wound	جریحه مجروح کردن
wounds	جریحه مجروح کردن
frets	جویدن مجروح کردن
fret	جویدن مجروح کردن
lacerates	مجروح کردن ازردن
wounding	جریحه مجروح کردن
lacerating	مجروح کردن ازردن
wounded	مجروح
ulcerous	مجروح
injured	مجروح
lacerable	مجروح شدنی
critically wounded	شدیدا مجروح
lacerated	قلب مجروح
bowline on the bight	گره مجروح کش
critically wounded	مجروح خطرناک
lancination	مجروح سازی
hits	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
There are people injured.	چند نفر مجروح شده اند.
calk	: سرخوردن روی یخ بانعل یالگد اسب مجروح شدن
Many people were hurt when the boiler exploded.	وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
year and day	مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
punted	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response	پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
tae	پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
crosser	ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest	ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses	ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross	ضربه هوک پس از ضربه حریف
pelts	شتاب کردن ضربه
pelted	شتاب کردن ضربه
strike blind	با ضربه کور کردن
pelt	شتاب کردن ضربه
to give somebody a blow	به کسی ضربه وارد کردن
sway away	رد کردن ضربه با حرکت بدن
shoulder block	سد کردن حریف با ضربه شانه
knockouts	ضربه فنی کردن از پا در اوردن
to strike something open	با ضربه چیزی را باز کردن
knockout	ضربه فنی کردن از پا در اوردن
to knock something open	با ضربه چیزی را باز کردن
sclaff	ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
dropped goal	رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
kayo	ناک اوت کردن ضربه فنی
kwon	ضربه زدن بادست و خرد کردن با پا
drop goal	رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field goal	رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
to rifle the ball into the goal	با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
shank	ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
chop	کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped	کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
clinched	نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching	نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches	نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch	نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
to chip [to chop off]	لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
to hit	اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
placekick	ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
loft	ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts	ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
clear	دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer	دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clears	دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearest	دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
indian check	سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
hitting	اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit	اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits	اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
croquet	بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
stroked	ضربه
thud	ضربه
stroking	ضربه
thudded	ضربه
shockproof	ضد ضربه
strokes	ضربه
thuds	ضربه
impacts	ضربه
thudding	ضربه
kicks	ضربه
surges	ضربه
popped	ضربه
pops	ضربه
slugger	ضربه زن
hacks	ضربه
hacked	ضربه
hack	ضربه
left	ضربه چپ
double kick	دو ضربه پی در پی
shot	ضربه
pulsed	ضربه
pulse	ضربه
pushes	ضربه
pushed	ضربه
push	ضربه
pop	ضربه
kick	ضربه با پا
kicks	ضربه با پا
kicking	ضربه
kicking	ضربه با پا
kicked	ضربه
surge	ضربه
tits	ضربه
surged	ضربه
impluse	ضربه
kicked	ضربه با پا
tit	ضربه
kick	ضربه
shots	ضربه
interrupter	ضربه گر
bonking	ضربه بر سر
shocked	ضربه
shock	ضربه
bonked	ضربه بر سر
strikeless	بی ضربه
blows	ضربه
blow	ضربه
whang	ضربه
bonks	ضربه بر سر
butting	ضربه با سر
sole trap	ضربه با کف پا
butt joint	ضربه
mishit	ضربه بد
antiknock	ضد ضربه
sole of the foot kick	ضربه با کف پا
sole kick	ضربه با کف پا
impulses	ضربه
impulse	ضربه
stroke	ضربه
brunt	ضربه
flaps	ضربه
flapped	ضربه
flap	ضربه
collisions	ضربه
collision	ضربه
impact	ضربه
shock proof	ضد ضربه
head	ضربه با سر
bonk	ضربه بر سر
yee jupkki	ضربه پا
shocks	ضربه
tossed	ضربه بلند
clumps	ضربه سنگین
punches	ضربه با مشت
slugging	ضربه زنی
punched	ضربه با مشت
dabber	ضربه زدن
clump	ضربه سنگین
punch	ضربه با مشت
brisance	ضربه انفجاری
bumper	ضربه گیر
clumping	ضربه سنگین
toss	ضربه بلند
penalty hit	ضربه ازاد
clumped	ضربه سنگین
connect	ضربه کارساز
jolts	تکان ضربه
drop shot	ضربه دراپ
penalty flick	ضربه پنالتی
quash	با ضربه زدن
pushed	ضربه فشاری
push	ضربه فشاری
percussion drill	مته ضربه ای
lollipop	ضربه اسان
tossing	ضربه بلند
quashed	با ضربه زدن
penalty kick	ضربه پنالتی
lollipops	ضربه اسان
shock waves	موج ضربه
pushes	ضربه فشاری
shock	ضربه تکان
blasts	ضربه انفجار
jolting	تکان ضربه
jolted	تکان ضربه
play	ضربه به توپ
blast	ضربه انفجار
rapping	ضربه زدن
cut under	ضربه زیردست
spot kick	ضربه کاشته
jolt	تکان ضربه
first strike	اولین ضربه
tosses	ضربه بلند
ushiro geri	ضربه پا به پشت
overhead stroke	ضربه از بالای سر
bumpers	ضربه گیر
finishing blow	ضربه مرگ
drive	ضربه درایو
percussion	ضربه زدن
c. degrace	ضربه مرگ
traumatism	ضربه تصادم
kill shot	ضربه محکم
drives	ضربه از پایین
drives	ضربه درایو
hook	تله ضربه
scissors kick	ضربه قیچی