Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
bricole
ضربه غیرمستقیم توپ یا گوی
Search result with all words
indirect free kick
ضربه ازاد غیرمستقیم
Other Matches
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
backstairs
غیرمستقیم
elenctic
غیرمستقیم
circuitous
غیرمستقیم
roundabouts
غیرمستقیم
circuity
غیرمستقیم
out of straight
غیرمستقیم
indirect
غیرمستقیم
roundabout
غیرمستقیم
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
oblique question
پرسش غیرمستقیم
indirect loading
بارگذاری غیرمستقیم
indirect question
پرسش غیرمستقیم
indirectly
بطور غیرمستقیم
indirect wave
موج غیرمستقیم
insinuation
دخول غیرمستقیم
spot pass
پاس غیرمستقیم
indirect suggestion
تلقین غیرمستقیم
consequential damages
خسارت غیرمستقیم
indirect control
کنترل غیرمستقیم
indirect expenses
مخارج غیرمستقیم
transitive
رابطه غیرمستقیم
mediately
بطور غیرمستقیم
indirect knowledge
معرفت غیرمستقیم
indirect labour
کار غیرمستقیم
at second hand
بطور غیرمستقیم
on costs
هزینههای غیرمستقیم
indirect laying
اتش غیرمستقیم
excise duties
مالیات غیرمستقیم
mitosis
تسقیم غیرمستقیم
indirect cost
هزینه غیرمستقیم
indirect lighting
روشنایی غیرمستقیم
indirect materials
مواد غیرمستقیم
indirect measurement
سنجش غیرمستقیم
indirect operation
عملکرد غیرمستقیم
indirect proof
برهان غیرمستقیم
indirect taxation
مالیات غیرمستقیم
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
direct lighting
روشن سازی غیرمستقیم
indirect addressing
نشان دهی غیرمستقیم
indirect resistance furnace
کوره مقاومتی غیرمستقیم
indirect light distribution
پخش نور غیرمستقیم
indirect quotable
نقل قول غیرمستقیم
indirect transition
عبور یا انتقال غیرمستقیم
indirect release
قطع کننده غیرمستقیم
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
sinuous
غیرمستقیم گمراه کننده
indirect induction heating
گرمایش القایی غیرمستقیم
indirect control system
سیستم کنترل غیرمستقیم
predicatively
بطور غیرمستقیم در خبر جمله
karyokinesis
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
image arc furnace
کوره قوس نوری غیرمستقیم
to over hear any one
سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
excise
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
stroking
ضربه
kicked
ضربه با پا
impluse
ضربه
strokes
ضربه
kick
ضربه
hacks
ضربه
hacked
ضربه
kick
ضربه با پا
hack
ضربه
collisions
ضربه
impulse
ضربه
pushes
ضربه
thuds
ضربه
pulse
ضربه
butt joint
ضربه
pulsed
ضربه
thudding
ضربه
flap
ضربه
flapped
ضربه
flaps
ضربه
antiknock
ضد ضربه
push
ضربه
pushed
ضربه
impulses
ضربه
thudded
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
tit
ضربه
impact
ضربه
kicks
ضربه
kicks
ضربه با پا
kicking
ضربه
kicking
ضربه با پا
kicked
ضربه
head
ضربه با سر
tits
ضربه
collision
ضربه
impacts
ضربه
thud
ضربه
brunt
ضربه
slugger
ضربه زن
pop
ضربه
bonk
ضربه بر سر
bonked
ضربه بر سر
bonking
ضربه بر سر
bonks
ضربه بر سر
shocks
ضربه
shockproof
ضد ضربه
yee jupkki
ضربه پا
shocked
ضربه
whang
ضربه
pops
ضربه
popped
ضربه
sole kick
ضربه با کف پا
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
shock proof
ضد ضربه
sole trap
ضربه با کف پا
strikeless
بی ضربه
shock
ضربه
left
ضربه چپ
stroked
ضربه
shots
ضربه
shot
ضربه
blow
ضربه
blows
ضربه
stroke
ضربه
interrupter
ضربه گر
mishit
ضربه بد
butting
ضربه با سر
surge
ضربه
surged
ضربه
surges
ضربه
clumped
ضربه سنگین
whips
ضربه زدن
clumps
ضربه سنگین
six
ضربه 6 امتیازی
lollipops
ضربه اسان
lash
ضربه شلاق
lollipop
ضربه اسان
sixes
ضربه 6 امتیازی
belted
ضربه محکم
slugging
ضربه زنی
electric shock
ضربه برقی
clump
ضربه سنگین
electric shocks
ضربه برقی
clumping
ضربه سنگین
jolted
تکان ضربه
slashed
ضربه سریع
slash
ضربه سریع
quashes
با ضربه زدن
quashed
با ضربه زدن
quash
با ضربه زدن
toss
ضربه بلند
tossed
ضربه بلند
tosses
ضربه بلند
tossing
ضربه بلند
slashes
ضربه سریع
pickier
ضربه زننده
pickiest
ضربه زننده
jolting
تکان ضربه
jolts
تکان ضربه
POW
صدای ضربه
POWs
صدای ضربه
jolt
تکان ضربه
fall
ضربه فنی
blast
ضربه انفجار
blasts
ضربه انفجار
picky
ضربه زننده
knocks
ضربه زدن
concussion
ضربه مغزی
lashed
ضربه شلاق
delivers
ضربه زدن
lashes
ضربه مژگان
lashes
ضربه شلاق
shock wave
موج ضربه
shock waves
موج ضربه
deliver
ضربه زدن
dubs
ضربه کم جان
dubbed
ضربه کم جان
hammer
ضربه زدن
lashed
ضربه مژگان
lash
ضربه مژگان
knocked
ضربه زدن
knock
ضربه زدن
belt
ضربه محکم
belts
ضربه محکم
whipped
ضربه زدن
whip
ضربه زدن
dink
ضربه اهسته
hammers
ضربه زدن
hammered
ضربه زدن
dub
ضربه کم جان
inside kick
ضربه با روی پا
miskick
ضربه ضعیف
net shot
ضربه لب تور
ni dan geri
ضربه دوتایی با پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com