Dictiornary-Farsi | ضربه محکم به توپ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 223 (16 milliseconds)

English	Persian
cream	ضربه محکم به توپ
creamed	ضربه محکم به توپ
creaming	ضربه محکم به توپ
creams	ضربه محکم به توپ
lace	ضربه محکم به توپ
laces	ضربه محکم به توپ


Search result with all words

swing	ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swings	ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
smack	ضربه محکم در هنگام ابشار
smacked	ضربه محکم در هنگام ابشار
smacks	ضربه محکم در هنگام ابشار
tap	ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped	ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapping	ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
belt	ضربه محکم
belted	ضربه محکم
belts	ضربه محکم
kill shot	ضربه محکم
knap	: ضربه محکم وناگهانی
put away	ضربه محکم از بالای سر حذف حریف اسمش
slap shot	ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
tee off	ضربه محکم
to rifle the ball into the goal	با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
Other Matches

brace	بابست محکم کردن محکم بستن
braced	بابست محکم کردن محکم بستن
hit	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punted	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response	پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
crosses	ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser	ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross	ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest	ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff	ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank	ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick	ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
consolidated	محکم
tightly	محکم
tightly-	محکم
chock	محکم
tough	محکم
tougher	محکم
decisive	محکم
stable	محکم
tenacious	محکم
stables	محکم
toughest	محکم
adamantine	محکم
foursquare	محکم
kills	محکم
solids	محکم
frozen	محکم
definite	محکم
well set	محکم
steadied	محکم
solid	محکم
pucka	محکم
pukka	محکم
to hold fast	محکم
deep-set	محکم
sturdy	محکم
sturdiest	محکم
secure	محکم
kill	محکم
secures	محکم
i have a secure grasp of it	محکم
taut	محکم
four-square	محکم
sturdier	محکم
tight coupling	محکم
buff	محکم
tighter	محکم
definite <adj.>	محکم
tightest	محکم
buffs	محکم
tight	محکم
steadying	محکم
steady	محکم
steadiest	محکم
steadies	محکم
unswerving <adj.>	محکم
undeviating <adj.>	محکم
rigid	محکم
wharves	محکم مهارکردن
anchoring	محکم شدن
strengthened	محکم کردن
slam dunk	گل ابشاری محکم
steel	محکم استوار
anchors	محکم شدن
set taut	محکم کردن
staked	محکم کردن
it is secure	محکم است
anchor	محکم شدن
tasten	محکم شدن
grip	محکم گرفتن
wharfs	محکم مهارکردن
wharf	محکم مهارکردن
tenaciously	بطور محکم
stake	محکم کردن
strengthen	محکم کردن
strengthens	محکم کردن
lift van	صندوقچه محکم
rivet	محکم کردن
clinch	محکم کردن
riveted	محکم کردن
riveting	محکم کردن
rigidify	محکم کردن
rivets	محکم کردن
gripped	محکم گرفتن
bedding	محکم سازی
spokes	محکم کردن
stability	محکم بودن
seal up	محکم بستن
lockfast	محکم بسته
make tight	محکم کردن
steels	محکم استوار
semihard	نیمه محکم
steeling	محکم استوار
steeled	محکم استوار
clinching	محکم کردن
clinches	محکم کردن
clinched	محکم کردن
spoke	محکم کردن
stakes	محکم کردن
lammed	محکم زدن
hammered	شوت محکم
clamps	محکم کردن
hammers	شوت محکم
fasten	محکم کردن
tighten	محکم کردن
firmly	بطور محکم
strictest	نص صریح محکم
stricter	نص صریح محکم
strict	نص صریح محکم
tier	محکم کننده
catch hold of	محکم نگاهداشتن
clamping	محکم کردن
clamped	محکم کردن
tiers	محکم کننده
cinch	محکم بستن
clips	محکم گرفتن
clippings	محکم گرفتن
clipped	محکم گرفتن
clip	محکم گرفتن
clutching	محکم گرفتن
clutches	محکم گرفتن
clutched	محکم گرفتن
clutch	محکم گرفتن
hammer	شوت محکم
clamp	محکم کردن
chock	محکم کردن
fastened	محکم کردن
fudo dachi	محکم ایستادن
crimping	محکم کردن
substantial	مهم محکم
sealed	محکم چسبیده
hard soil	رویه محکم
tightened	محکم کردن
tightening	محکم کردن
i have a secure grasp of it	محکم دارمش
gripe	محکم گرفتن
tightens	محکم کردن
whack	محکم زدن
whacks	محکم زدن
latch	محکم نگاهداشتن
latches	محکم نگاهداشتن
fastens	محکم کردن
pommels	محکم زدن
pommel	محکم زدن
consolidant	محکم کننده
crashing shot	شوت محکم
grips	محکم گرفتن
gripping	محکم گرفتن
fixable	محکم کردنی
reinforce	محکم کردن
reinforces	محکم کردن
griped	محکم گرفتن
consolidates	محکم کردن
consolidating	محکم کردن
consolidate	محکم کردن
A firm voice .	صدای محکم
to stand fast	محکم ایستادن
to seal up	محکم بستن
to make good	محکم کردن
mount	محکم کردن
mounts	محکم کردن
to make fast	محکم کردن
convictions	عقیده محکم
conviction	عقیده محکم
braced	محکم کردن
lock	محکم نگهداشتن
brace	محکم کردن
hang on to <idiom>	محکم گرفتن
houses	محکم کردن
two handed	محکم استوار
housed	محکم کردن
house	محکم کردن
seals	محکم چسباندن
seal	محکم چسباندن
tower of strength <idiom>	پشتیبانی محکم
take up <idiom>	محکم کردن
locks	محکم نگهداشتن
yerk	محکم بستن
secure	محکم نگهداشتن
stronger	محکم سخت
secures	محکم نگهداشتن
strong	محکم سخت
strongest	محکم سخت
firms	استوار محکم
firmest	استوار محکم
firmer	استوار محکم
to catch hold of	محکم گرفتن
rigid	سفت و محکم
the ice is treach erous	یخ محکم نیست
firm	استوار محکم
taut	محکم بسته شده
mortise	باکام محکم کردن
pinned	باسنجاق محکم کردن
steeling	مانندفولاد محکم کردن
solid	توپر سخت محکم