English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
mantelpiece طاقچه بالا بخاری
mantelpieces طاقچه بالا بخاری
mantlepieces طاقچه بالا بخاری
mantel طاقچه بالا بخاری
Other Matches
overmantel ارایش طاقچه دار در روی نمای بخاری
rack طاقچه
wracked طاقچه
ledge طاقچه
prayer-niche طاقچه
ledges طاقچه
racks طاقچه
recesses طاقچه
racked طاقچه
bay طاقچه
croseette طاقچه
wracks طاقچه
end clamp طاقچه
wall bracket طاقچه
niche طاقچه
recess طاقچه
shelf طاقچه
niches طاقچه
rack طاقچه مقر
bracket طاقچه دیوارکوب
mantel board طاقچه چوبی
card rack طاقچه کارت
racked طاقچه مقر
alcove طاقچه بزرگ
ledgy دارای طاقچه
windowsill طاقچه پنجره
racks طاقچه مقر
wracks طاقچه مقر
wracked طاقچه مقر
recess طاقچه دار کردن
retable طاقچه پشت محراب
bracket طاقچه دیوار کوب
bracket طاقچه سگدست پرانتز
recesses طاقچه دار کردن
dragon-bracket طاقچه دیوار کوب
gradin طاقچه پشت محراب
gradine طاقچه پشت محراب
niches طاقچه توی دیوار گذاشتن
niche طاقچه توی دیوار گذاشتن
recess موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
hungry [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
recesses موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
Gibbs surround [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
ampullae niche [طاقچه ای در کلیسا برای نگه داشتن ظروف آب مقدس]
cul-de-four [نیمه گنبدی که بالای محراب یا طاقچه استفاده می شود.]
what not قفسه گنجه طاقچه دار کتاب دان جا کتابی
altar of repose [طاقچه یا گوشه محراب کلیسا که گنجه ای از نان مقدس در آن است.]
stoves بخاری
stove بخاری
radiator بخاری
chimney بخاری
radiators بخاری
chimneys بخاری
halituous بخاری
heaters بخاری
heater بخاری
steam lance یخ اب کن بخاری
gaseous بخاری
tun لوله بخاری
fireplace بخاری منقل
mantelpieces نمای بخاری
fireplaces بخاری منقل
steam pile driver شمعکوب بخاری
mantelpiece نمای بخاری
fender پیش بخاری
turn cap خفه کن بخاری
grates بخاری تو دیواری
vapoury بخاری بخارمانند
grates بخاری پنجرهای
grated بخاری تو دیواری
grated بخاری پنجرهای
grate بخاری تو دیواری
grate بخاری پنجرهای
steam brake ترمز بخاری
steam hammer چکش بخاری
steam pile driver دنگ بخاری
steamship کشتی بخاری
radiator خنک کن بخاری
stoker سیخ بخاری
stovepipe لوله بخاری
radiators خنک کن بخاری
fire-irons لوازم بخاری
fire side بخاری دیواری
fireside پای بخاری
electric heater بخاری برقی
firesides پای بخاری
mantel board در بالای بخاری
fire place بخاری دیواری
fire screen پنجره بخاری
fire side پای بخاری
chimneypiece گچ بری بخاری
chimneypiece نمای بخاری
chimney piece پیش بخاری
soot دوده بخاری
interior heater بخاری اتومبیل
andiron پیش بخاری
fire guard پیش بخاری
chimney بخاری دیواری
chimney breast سینه بخاری
mantlepieces نمای بخاری
chimneys بخاری دیواری
poker سیخ بخاری
pokers سیخ بخاری
chimney breasts سینه بخاری
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
dou [در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
fire irons لوازم پای بخاری
louvre فانوس دودکش بخاری
louvers فانوس دودکش بخاری
steam shovel خاک انداز بخاری
firedog سه پایه پیش بخاری
wood stove بخاری هیزمی یا چوبی
chimney-back صفحه پشت بخاری
battery steamer کوره باتری بخاری
chimney piece ارایش روی بخاری
firescreen سپر جلو بخاری
hearth rug قالیچه پیش بخاری
abat vent کلاهک دودکش بخاری
franklin stove بخاری اختراعی فرانکلین
inglenook گوشه لوله بخاری
louver فانوس دودکش بخاری
mantel piece گچبری دور بخاری
kitchener بخاری خوراک پزی
fireguards سپر جلو بخاری
fireguard سپر جلو بخاری
capital سرستون سرلوله بخاری
mantelpiece گچ بری دور بخاری
mantlepieces گچ بری دور بخاری
mantelpieces گچ بری دور بخاری
ingle-nook [گوشه لوله بخاری]
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
heater بخاری دستگاه تولید گرما
heaters بخاری دستگاه تولید گرما
andiron سه پایهای که کنار بخاری می گذاشتند
chimney-mantle [قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
yacht کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
fire irons سیخ و سه پایه وسایراسبابهای جلو بخاری
yachts کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
inhalator اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
steamboat قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
poke کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
chimney-corner [گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
space heater بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
chimney sweeper کسی که دوده لوله بخاری راپاک میکند
poking کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poked کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
pokes کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
steeplejack بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejacks بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
paddle boat کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boats کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
chimney sweep کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
chimney sweeps کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
non condensing ماشین بخاری که بخار کارکرده رابجای اینکه تبدیل به اب کند بهوامی فرستد
predella پله محراب طاقچه پشت محراب
back pressure turbine توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
lever bridge پل بالا رو
superincumbent از بالا
overhead سر بالا
upper بالا
atop بالا
aweigh بالا
headwater بالا اب
gallery لژ بالا
galleries لژ بالا
uppermost از بالا
upside بالا
balcony لژ بالا
upper limit حد بالا
overtone بالا تن
overtones بالا تن
outreach بالا
up stairs بالا
on high در بالا
above در بالا
up there ان بالا
balconies لژ بالا
ascendency بالا
ascendancy بالا
aloft بالا
overhead بالا
top بالا
highest بالا
upped رو به بالا
upping بالا
at a great age در سن بالا یی
up رو به بالا
in old age [in great age] در سن بالا
over- بالا
high بالا
up بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com