English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
hypsometric diagram طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
Other Matches
shaded relief عوارض مشخص یا بسیارناهموار
hypsographic map نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
toll عوارض عبور عوارض راهداری
tolling عوارض عبور عوارض راهداری
tolls عوارض عبور عوارض راهداری
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
duty عوارض گمرکی عوارض
imposition عوارض
due عوارض
tax عوارض
tolls عوارض
taxes عوارض
complication عوارض
taxed عوارض
complications عوارض
toll عوارض
tolling عوارض
dues عوارض
terrain features عوارض زمین
contour عوارض زمین
customs duty عوارض گمرکی
tolls عوارض راهداری
tolls عوارض عبور
ratepayer عوارض دهنده
scatt مالیات عوارض
ratings میزان عوارض
customs duties عوارض گمرکی
rating میزان عوارض
feature line خط عوارض زمین
berthage عوارض اسکله
byeffect عوارض جانبی
terrain عوارض زمین
tolling عوارض عبور
tolling عوارض راهداری
wharfage عوارض باراندازی
rates and taxes عوارض ومالیات
imposition عوارض فریب
toll عوارض راهداری
toll عوارض عبور
rate of duty نرخ عوارض
ratepayers عوارض دهنده
towage عوارض یدک کشی
infill عوارض روی نقشه
quayage عوارض گمرکی و دریایی
tollhouse محل پرداخت عوارض
railroad tariff عوارض راه اهن
free of duty معاف از عوارض گمرکی
dutiable مشمول مالیات و عوارض
contour map نقشه عوارض نما
duty free معاف از عوارض گمرکی
spillover costs عوارض منفی خارجی
tariffs عوارض تعرفه گمرکی
tariff عوارض تعرفه گمرکی
tollhouses محل پرداخت عوارض
rates تندی سرعت عوارض
rate تندی سرعت عوارض
acoustics علم عوارض شنوایی
hydrography ضبط عوارض ابی
key terrain features عوارض حساس زمین
feature عوارض زمین عارضه
features عوارض زمین عارضه
featuring عوارض زمین عارضه
tollgate محل پرداخت عوارض
river dues عوارض استفاده از ابراهها
featured عوارض زمین عارضه
topography تهیه نقشه از عوارض
keels کشتی زغال کش عوارض بندری
culturing عوارض شهری مناطق شهرنشین
plane table map نقشه مسطحه عوارض نما
Customs and Excise اداره حقوق و عوارض گمرکی
undulant دارای عوارض پست و بلند
keel کشتی زغال کش عوارض بندری
air contographic photography عکسبرداری هوایی از عوارض زمین
relief نقشه برداری عوارض زمین
culture عوارض شهری مناطق شهرنشین
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
cultures عوارض شهری مناطق شهرنشین
delivered duty paid تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
specific duties عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
pipeage عوارض یاحق حمل بوسیله لوله
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
tollbooth گیشه دریافت عوارض راه نواقل
relief مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
tolbooth گیشه دریافت عوارض راه نواقل
pipage عوارض یاحق حمل بوسیله لوله
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
terrain following پرواز سینه مال از روی عوارض زمین
to bear all customs duties and taxes تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
shunpike جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
toll حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolling حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolls حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
phototopography روش تهیه نقشههای عوارض نما و برجسته ازروی عکس هوایی
thermokarst عوارض برجستهای که ازذوب شدن یخها و تولیدسوراخها و غارها در زمین حاصل میشود
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
side effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
stamp tax تمبر عوارض تمبر مالیاتی
stamp duty تمبر عوارض تمبر مالیاتی
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
adverse reaction عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
secondary effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
byeffect عوارض جانبی [اثر جانبی]
fall-out [side effect] عوارض جانبی [اثر جانبی]
by-effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
parallactic اختلاف منظری
comeliness خوش منظری
id کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
normalises تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalised تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalising تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
addressing بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
normalizes تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalize تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
aspect change تغییرات منظری هدف
shadings سایه دار کردن سایه افکندن
shades سایه دار کردن سایه افکندن
shade سایه دار کردن سایه افکندن
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
silhouettes طرح سایه سایه انداختن
silhouette طرح سایه سایه انداختن
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
spectroscopic binary دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
knot density چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
helped پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
He fight with his shadow. <proverb> او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
descriptor کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
squalidity بد نمایی
modals نمایی
seediness بد نمایی
exponential نمایی
squalidness بد نمایی
shabbiness نخ نمایی
bimodal دو نمایی
aberration کج نمایی
male protest نر نمایی
effeminacy زن نمایی
unimodal یک نمایی
modal نمایی
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
grinning دندان نمایی
verisimilitude راست نمایی
grins دندان نمایی
dichroism دو رنگ نمایی
exhibitionism عورت نمایی
data display داده نمایی
holographic image نمایی از شی سه بعدی
tokenism نمونه نمایی
illusionism عمق نمایی
transparecy پشت نمایی
illusionism سه بعد نمایی
characterization منش نمایی
grandiosity بزرگ نمایی
transparence پشت نمایی
death feigning مرده نمایی
magnification بزرگ نمایی
magnification درشت نمایی
magnifications بزرگ نمایی
playing dead مرده نمایی
maculation ملوث نمایی
likelihood درست نمایی
pleading برهان نمایی
masculine protest نرینه نمایی
grin دندان نمایی
grinned دندان نمایی
stereoscopics برجسته نمایی
master stroke هنر نمایی
slow motion کند نمایی
exponential function تابع نمایی
exponential curve منحنی نمایی
exponential distribution توزیع نمایی
pretentiousness خود نمایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com