Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English
Persian
lengthen
طولانی کردن کشیدن
lengthened
طولانی کردن کشیدن
lengthening
طولانی کردن کشیدن
lengthens
طولانی کردن کشیدن
Other Matches
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
extend
طولانی تر کردن
extending
طولانی تر کردن
prolonging
طولانی کردن
elongation
طولانی کردن
prolongs
طولانی کردن
extends
طولانی تر کردن
prolong
طولانی کردن
prolongation
طولانی کردن تطویل
prolongate
طولانی کردن امتداد دادن
macrobiotics
دانش طولانی کردن عمر
To live a long life .
عمر طولانی (زیاد ) کردن
outstay
بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
extensions
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extension
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
skip breathing
حبس نفس برای طولانی کردن مدت غواصی
fibres
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fiber
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
to scrape down
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
peg
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
To smell. To sniff.
بو کشیدن ،بو کردن
experiencing
تجربه کردن کشیدن
traces
ضبط کردن کشیدن
entrain
سوار کردن کشیدن
trigger
کشیدن رها کردن
triggered
کشیدن رها کردن
experiences
تجربه کردن کشیدن
strap
کشیدن تیز کردن
experience
تجربه کردن کشیدن
straps
کشیدن تیز کردن
triggers
کشیدن رها کردن
trace
ضبط کردن کشیدن
traced
ضبط کردن کشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
drags
سخت کشیدن لاروبی کردن
muck
خراب کردن زحمت کشیدن
aspirates
خالی کردن بیرون کشیدن
chid
گله کردن از زوزه کشیدن
impales
محدود کردن میله کشیدن
solicited
بیرون کشیدن وسوسه کردن
fences
حفظ کردن نرده کشیدن
inhale
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhaled
بداخل کشیدن استشمام کردن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
aspirate
خالی کردن بیرون کشیدن
inhales
بداخل کشیدن استشمام کردن
inhaling
بداخل کشیدن استشمام کردن
dragged
سخت کشیدن لاروبی کردن
garrisons
محصور کردن حصار کشیدن
receding
عقب کشیدن خودداری کردن از
recedes
عقب کشیدن خودداری کردن از
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
recede
عقب کشیدن خودداری کردن از
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
receded
عقب کشیدن خودداری کردن از
impaling
محدود کردن میله کشیدن
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
go out
اعتصاب کردن دست کشیدن از
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
soliciting
بیرون کشیدن وسوسه کردن
drag
سخت کشیدن لاروبی کردن
garrison
محصور کردن حصار کشیدن
solicits
بیرون کشیدن وسوسه کردن
impaled
محدود کردن میله کشیدن
impale
محدود کردن میله کشیدن
solicit
بیرون کشیدن وسوسه کردن
aspirating
خالی کردن بیرون کشیدن
fence
حفظ کردن نرده کشیدن
to work off
مصرف کردن دست کشیدن از
breathes
نفس کشیدن استنشاق کردن
rail
نرده کشیدن توبیخ کردن
picketed
نرده کشیدن مراقبت کردن
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
breathed
نفس کشیدن استنشاق کردن
breathe
نفس کشیدن استنشاق کردن
to lead away
پیرو خود کردن کشیدن
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
epp
جزر کردن فرو کشیدن
to keep watch
کشیک کشیدن موافبت کردن
picket
نرده کشیدن مراقبت کردن
yip
زوزه کشیدن عوعو کردن
leave off
قطع کردن دست کشیدن از
pickets
نرده کشیدن مراقبت کردن
of long standing
طولانی
greatest
طولانی
long-
طولانی
shorter
طولانی نه
prolix
طولانی
longer
طولانی
short
طولانی نه
great-
طولانی
great
طولانی
agelong
طولانی
longed
طولانی
prolonging
طولانی
prolongs
طولانی
prolong
طولانی
longest
طولانی
longsome
طولانی
long
طولانی
protracted
طولانی
longs
طولانی
shortest
طولانی نه
To spilt hair . To make a fine distinction .
مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
stroke
لمس کردن دست کشیدن روی
stroking
لمس کردن دست کشیدن روی
take in
باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
strokes
لمس کردن دست کشیدن روی
bedraggle
روی زمین کشیدن و چرک کردن
clamours
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
lucubrate
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
clamouring
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
stroked
لمس کردن دست کشیدن روی
touse
اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
clamor
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
clamoured
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
telephoning
در یک مسافت طولانی
long play
صفحه طولانی
telephones
در یک مسافت طولانی
telephone
در یک مسافت طولانی
longs
طولانی طویل
telephoned
در یک مسافت طولانی
as long as
بمدت طولانی
periphrastically
بطور طولانی
gangling
طولانی و دراز
longed
طولانی طویل
hold over
<idiom>
طولانی نگهداشتن
long-
طولانی طویل
long
طولانی طویل
longest
طولانی طویل
blue moon
مدت طولانی
longer
طولانی طویل
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
to dwell on
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
gape
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
To crane ones neck .
گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
gaping
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
shielding
زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
to take a recess
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
gaped
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
foot bow
کشیدن و رها کردن تیر به کمک دست و پا
gapes
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
long recoil
عقب نشینی طولانی
long tail liability
تعهد طولانی مدت
long thrust
تک نفوذی طولانی یادوردست
scroll
نوشته یافهرست طولانی
scrolls
نوشته یافهرست طولانی
symphonies
قطعه طولانی موسیقی
symphony
قطعه طولانی موسیقی
gabfest
محاوره طولانی و مفصل
marathons
جلسه گروهی طولانی
marathon
جلسه گروهی طولانی
long-drawn-out
بیش از اندازهی طولانی
heatwaves
هوای گرم طولانی
slotting
سوراخ طولانی و باریک
slots
سوراخ طولانی و باریک
prolegomenous
دارای مقدمه طولانی
strip
ماده طولانی نازک
degressive burning
سوختن طولانی خرج
slot
سوراخ طولانی و باریک
protracted war
استراتژی نبرد طولانی
heatwave
هوای گرم طولانی
livelong
طولانی وخسته کننده
extend
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extends
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sports
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
extending
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
T link
اتصال سریع و طولانی داده
swigs
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
long game
بازی با لزوم ضربههای طولانی
swigging
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com