Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
collection agency
عامل جمع اوری اخبار
Other Matches
collection
جمع اوری اخبار
collections
جمع اوری اخبار
collection plan
طرح جمع اوری اخبار
cross tell
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
collection activity
عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
proteranthy
گل اوری قبل از برگ اوری
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
information
اخبار
newsreader
اخبار
news
اخبار
traditions
اخبار
communication
اخبار
assertion
اخبار
annals
اخبار سال
electric bell
زنگ اخبار
information processing
تقویم اخبار
life blood
جنبش بی اخبار
shockers
اخبار موحش
ruise
اخبار دروغ
buzzers
زنگ اخبار
buzzer
زنگ اخبار
broadcasts
پخش اخبار
broadcast
پخش اخبار
shocker
اخبار موحش
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
newsy
دارای اخبار زیاد
push botton
دکمه زنگ اخبار
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
bell wire
سیم زنگ اخبار
poney
پرداختن خلاصه اخبار
to break news
فاش کردن اخبار
locals
داخلی اخبار محلی
local
داخلی اخبار محلی
newsmen
خبرنگار گوینده اخبار
newsman
خبرنگار گوینده اخبار
bell ringing transformer
مبدل زنگ اخبار
sound bow
کاسه زنگ اخبار
ponies
پرداختن خلاصه اخبار
forebedement
اخبار قبلی پیشگویی
essential elements of information
عناصر اصلی اخبار
pony
پرداختن خلاصه اخبار
action information center
مرکز اخبار تاکتیکی
bell transformer
ترانسفورماتور زنگ اخبار
magneto bell
زنگ اخبار جریان متناوب
ring
احاطه کردن زنگ اخبار
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
newsreel
فیلم اخبار جاری روز
monitoring
رله کردن اخبار و پیامها
newsreels
فیلم اخبار جاری روز
evaluation
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations
ارزیابی کردن تقویم اخبار
disseminates
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
collective
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
disseminating
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminate
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
syntheses
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
interpretations
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
supplementation
هم اوری
supplementation
پس اوری
competition
هم اوری
competitions
هم اوری
rivalries
هم اوری
rivalry
هم اوری
reproduction
هم اوری
reproductions
هم اوری
enucleation
مغزبیرون اوری
resuscitation
بهوش اوری
exemplification
نمونه اوری
exemplification
مثال اوری
innovates
نو اوری کردن
food gathering
خوراک اوری
innovate
نو اوری کردن
justification
دلیل اوری
innovating
نو اوری کردن
innovated
نو اوری کردن
gathering
گرد اوری
boring
ملال اوری
childbearing
بچه اوری
gatherings
گرد اوری
assemblages
جمع اوری
procurement
بدست اوری
assemblage
جمع اوری
harassment
بستوه اوری
justifications
دلیل اوری
accumulations
جمع اوری
accumulation
جمع اوری
lethality
مرگ اوری
odontiasis
دندان در اوری
titillation
غلغلک اوری
nauseousness
تهوع اوری
stigmatism
ننگ اوری
collection
جمع اوری
ingathering
فراهم اوری
obtainment
بدست اوری
symbolization
نماد اوری
collections
جمع اوری
sporogony
هاگ اوری
perniciousness
زیان اوری
salivation
بزاق اوری
staging
برصحنه اوری
productiveness
بار اوری
reproductivity
استعداد هم اوری
prosaicness
کسالت اوری
malignancy
زیان اوری
track telling
ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
reflorescence
غنچه اوری مجدد
culls
جمع اوری کردن
assemblages
جمع اوری اماد
assemblage
جمع اوری اماد
collections
جمع اوری کردن
antagonism
هم اوری اصل مخالف
culled
جمع اوری کردن
collection
جمع اوری کردن
cull
جمع اوری کردن
culling
جمع اوری کردن
innovations
چیز تازه نو اوری
innovation
چیز تازه نو اوری
fruition
تمتع میوه اوری
to beat up for
جمع اوری کردن
raking
جمع اوری کردن
rakes
جمع اوری کردن
rake
جمع اوری کردن
to get in
جمع اوری کردن
to put in mind
یاد اوری کردن
to round up
جمع اوری کردن
productions
عمل اوری ساخت
production
عمل اوری ساخت
massing
جمع اوری کردن
masses
جمع اوری کردن
tax collection
جمع اوری مالیات
seed
اولاد تخم اوری
stemless
فاقداستعداد ساقه اوری
compile
جمع اوری کردن
compiled
جمع اوری کردن
compiles
جمع اوری کردن
compiling
جمع اوری کردن
stypticity
بند اوری خون
recovers
جمع اوری یکان
recovering
جمع اوری کردن
recovering
جمع اوری یکان
recover
جمع اوری کردن
recover
جمع اوری یکان
seeds
اولاد تخم اوری
mass
جمع اوری کردن
paragraph assembly
جمع اوری پاراگراف
data capturing
جمع اوری داده
inspissation
قوام اوری سفتی
capitalization
جمع اوری سرمایه
intelligence collection
جمع اوری اطلاعات
herborization
جمع اوری گیاه
capacitance
قدرت جمع اوری
round on
جمع اوری کردن
recovers
جمع اوری کردن
exogamy
برون زاد اوری
codification
گرد اوری قوانین
collecting point
نقطه جمع اوری
data collection
جمع اوری داده ها
cumulation
جمع اوری انباشتگی
culler
جمع اوری کننده
data gathering
گرد اوری داده ها
data gathering
جمع اوری داده ها
data gathering
جمع اوری داده
deposit collection
جمع اوری سرمایه
conglobation
گردشدگی- گرد اوری
ingethering
جمع اوری محصول
florescence
فصل شکوفه اوری
neurypnology
علم خواب اوری
surveys
جمع اوری اطلاعات
survey
جمع اوری اطلاعات
compilations
جمع اوری و انتخاب
collects
جمع اوری کردن
collecting
جمع اوری کردن
collect
جمع اوری کردن
compilation
جمع اوری و انتخاب
collection plan
طرح جمع اوری
marshalling
جمع اوری کردن
outbreeding
برون زاد اوری
marshall
جمع اوری کردن
surveyed
جمع اوری اطلاعات
muster
جمع اوری کردن
mustered
جمع اوری کردن
mustering
جمع اوری کردن
musters
جمع اوری کردن
get in
جمع اوری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com