Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
limitation clause
عبارت تعیین حدود
Other Matches
delimitation
تعیین حدود
demarcation
تعیین حدود
pegs
تعیین حدود کردن
delimiting
تعیین کردن حدود
delimits
تعیین کردن حدود
peg
تعیین حدود کردن
limitation clause
ماده تعیین حدود
delimited
تعیین کردن حدود
demarcate
تعیین حدود کردن
demarcates
تعیین حدود کردن
abound
تعیین حدود کردن
delimit
تعیین کردن حدود
demarcated
تعیین حدود کردن
demarcating
تعیین حدود کردن
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
hard sectored
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
estate in remainder
ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
delimit
حدود
precinct
حدود
neighborhoods
حدود
confining
حدود
in the neighbourhood
در حدود
limit
حدود
about
در حدود
ranges
حدود
confine
حدود
perambulation
حدود
delimited
حدود
precincts
حدود
ranged
حدود
thereabouts
در آن حدود
scantling
حدود
realms
حدود
realm
حدود
purview
حدود
scope
حدود
compass
حدود
neiggourhood
حدود
range
حدود
definitions
حدود
delimits
حدود
definition
حدود
neighbourhood
حدود
delimiting
حدود
vicinity
حدود
neighbourhoods
حدود
tethered
حدود
module
حدود
tethers
حدود
tethering
حدود
tether
حدود
well-nigh
در حدود
well nigh
در حدود
modules
حدود
about
<adv.>
حدود
roughly
<adv.>
حدود
ambit
حدود
expression
عبارت
phrases
عبارت
wordage
عبارت
expressions
عبارت
word
عبارت
term
عبارت
worded
عبارت
phrased
عبارت
clauses
عبارت
terming
عبارت
clause
عبارت
statements
عبارت
statement
عبارت
phrase
عبارت
termed
عبارت
cl
عبارت
experssion
عبارت
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
coastal frontier
حدود ساحلی
vicinity
در حدود در اطراف
class limits
حدود طبقه
reach
وسعت حدود
class interval
حدود طبقه
reached
وسعت حدود
reaches
وسعت حدود
yaw
تجاوز از حدود
yawed
تجاوز از حدود
verge
نزدیکی حدود
boundaries
حدود یکان
boundaries
حدود چیزی
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
boundary
حدود یکان
boundary
حدود چیزی
whereabouts
درچه حدود
confinement
تحدید حدود
gamut
حدود حیطه
reaching
وسعت حدود
verges
نزدیکی حدود
thereabout
دران حدود
purview
حدود میدان
probability limits
حدود احتمالی
range
حدود محدوده
range
حدود وسعت
limits of confidence
حدود اطمینان
graphic limits
حدود گرافیکی
ranged
حدود محدوده
hereabout
دراین حدود
ranged
حدود وسعت
limit check
مقابله حدود
ranges
حدود وسعت
purview of an occupation
حدود کاری
therabout
دران حدود
coextensive
هم حدود وثغور
ranges
حدود محدوده
periphery
محیط حدود
peripheries
محیط حدود
confidence limits
حدود اعتماد
confidence limits
حدود اطمینان
out
خارج از حدود
runs
ردپا حدود
out-
خارج از حدود
outed
خارج از حدود
run
ردپا حدود
delimitation
تحدید حدود
limit of fire
حدود اتش
trimester
در حدود سه ماه
within cry
در حدود صد ارس
frontiers
حدود و ثغور
with in ear shot
در حدود صدا رس
lines
حدود رویه
line
حدود رویه
in the neighborhood of
در حدود
[ریاضی]
thereabouts
در حدود آن وقت
term
عبارت
[ریاضی]
in fact
به عبارت دیگر
Verbosity. Rhetoric.
عبارت پردازی
relational expression
عبارت رابطهای
To phrase.
به عبارت در آوردن
mathematical term
عبارت
[ریاضی]
range expression
عبارت دامنه
doxology
عبارت تسبیحی
put into words
به عبارت دراوردن
Namely …viz …it consists of…
عبارت است از ...
phraseology
عبارت پردازی
affirmative
عبارت مثبت
quotation
اقتباس عبارت
quotations
اقتباس عبارت
expression
افهار عبارت
namely
<adv.>
به عبارت دیگر
paragrapher
عبارت نویس
to wit
<adv.>
به عبارت دیگر
phraseologist
عبارت پرداز
prolixity
عبارت زاید
protext
عبارت پیشین
involution
پیچدارکردن عبارت
expressions
افهار عبارت
videlicet
به عبارت دیگر
wording
عبارت سازی
in other words
<adv.>
به عبارت دیگر
term
جمله عبارت
colloquialisms
عبارت مصطلح
colloquialism
عبارت مصطلح
an exclamatory phrase
عبارت تعجبی
an idiomatic experssion
عبارت اصطلاحی
assignment statement
عبارت گمارشی
passage
عبارت فقره
passages
عبارت فقره
context style of a expression
سیاق عبارت
the letter of the law
عبارت قانون
trinomial
دارای سه عبارت
terming
جمله عبارت
termed
جمله عبارت
mark out a ground
تحدید حدود زمین
sphere
مرتبه حدود فعالیت
inbound
محصور در حدود معینی
delimits
تحدید حدود کردن
spheres
مرتبه حدود فعالیت
delimited
تحدید حدود کردن
outre
خارج از حدود معمولی
compass
حدود وثغور حوزه
delimiting
تحدید حدود کردن
ultra vires
تجاوز از حدود اختیارات
delimit
تحدید حدود کردن
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
orbit
دور حدود فعالیت
whereabout
حدود تقریبی مکان
tolerance
حدود قابل تحمل
tolerances
حدود قابل تحمل
orbits
دور حدود فعالیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com