English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
tongue width عرض دهانه وسیله یا ابزار
Other Matches
cutting nozzle دهانه لوله برش [ابزار]
yardstick متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
yard stick متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding ruler متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding rule متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding meter stick متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
carpenter's rule متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
double meter stick [American] متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
muzzle energy انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
baying دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed دهانه خلیج دهانه گشاد
bays دهانه خلیج دهانه گشاد
bay دهانه خلیج دهانه گشاد
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
tompion دهانه بند لوله توپ دهانه بند
flash defilade پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
phase وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phases وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
spanning دهانه
spanned دهانه
drift loading دهانه
spans دهانه
embouchure دهانه
muzzling دهانه
firth دهانه
spout دهانه
head دهانه
nozzle دهانه
nozzles دهانه
mouthpiece دهانه
mouthpieces دهانه
triforium سه دهانه
port دهانه
spouted دهانه
spouting دهانه
spouts دهانه
span دهانه
outfall دهانه
orifice of the stomack دهانه
mouthless بی دهانه
waterways دهانه
waterway دهانه
baying دهانه
estuary دهانه
bayed دهانه
mouth دهانه
bay دهانه
mouthed دهانه
noses دهانه
nose دهانه
mouthing دهانه
orifices دهانه
orifice دهانه
estuaries دهانه
bays دهانه
mouths دهانه
muzzle دهانه
opening دهانه
openings دهانه
drowned river mouth دهانه
branching bay دهانه
muzzled دهانه
muzzles دهانه
yoke دهانه
inlet دهانه
throats دهانه
throat دهانه
inlets دهانه
jet دهانه
jetting دهانه
jetted دهانه
jets دهانه
beaks دهانه لوله
ostiary دهانه رودخانه
beak دهانه لوله
spanned دهانه نظری
muzzle velocity سرعت دهانه
carburetor jet دهانه کاربراتور
central angle of arch دهانه کمان
included angle of arch دهانه کمان
ostium مدخل دهانه
cup دهانه اتشفشان
outfall دهانه خروجی
river mouth دهانه رودخانه
shutter دهانه بند
arch span دهانه طاق
point bland از دهانه لوله
safety gap دهانه حفافت
spanning دهانه نظری
outward opening دهانه خارجی
muzzle brake دافع دهانه
clear span دهانه ازاد
spans دهانه نظری
adjacent span دهانه متصل
drop manhole دهانه ریزش
joint opening دهانه یک درز
effective span دهانه موثر
interrupter gap دهانه پلاتین
interior span دهانه داخلی
intake دهانه ابگیر
bottlenecks دهانه بطری
bottleneck دهانه بطری
outlets دهانه ابگیر
clear span دهانه موثر
multi span bridge پل چند دهانه
crater دهانه اتشفشانی
mouth of the furnace دهانه کوره
goal mouth دهانه دروازه
span دهانه نظری
outlet دهانه ابگیر
craters دهانه اتشفشانی
intakes دهانه ابگیر
muzzled دهانه توپ
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
theoretical span دهانه نظری
three necked flask بالن سه دهانه
bays دهانه انتن
scuppering دهانه فاضلاب رو
cups دهانه اتشفشان
inset دهانه وصله
muzzling دهانه لوله
scuppers دهانه فاضلاب رو
muzzling دهانه توپ
insets دهانه وصله
baying دهانه انتن
apertures دهانه یا سوراخ
bay دهانه انتن
bayed دهانه انتن
aperture دهانه یا سوراخ
turnouts دهانه ابگیر
muzzles دهانه توپ
scuppered دهانه فاضلاب رو
muzzles دهانه لوله
shutters دهانه بند
adjacent span دهانه متصل
muzzle دهانه لوله
two necked flask بالن دو دهانه
sluiceway دهانه تخلیه
tuyere دهانه دم اهنگری
tuyere دهانه لوله
cupped دهانه اتشفشان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com