English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
English Persian
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
Other Matches
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
traffic sign علامت عبور و مرور
armor مسلح کردن زره پوش کردن
lock up توقیف بازداشت کردن حبس کردن
cocking مسلح کردن
weapon مسلح کردن
enarm مسلح کردن
equip مسلح کردن
reinforce مسلح کردن
equipping مسلح کردن
equips مسلح کردن
arm مسلح کردن
forcing مسلح کردن
weapons مسلح کردن
armement مسلح کردن
reenforce مسلح کردن
cock مسلح کردن
forces مسلح کردن
cocks مسلح کردن
arming مسلح کردن
reinforces مسلح کردن
force مسلح کردن
actuate مسلح کردن مین
disarm غیر مسلح کردن
deactivating غیر مسلح کردن
deactivates غیر مسلح کردن
disarms غیر مسلح کردن
unarm غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
deactivate غیر مسلح کردن
disarmament غیر مسلح کردن
disarmed غیر مسلح کردن
forearm از پیش مسلح کردن
forearms از پیش مسلح کردن
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
confiscates توقیف کردن مصادره کردن
booked رزرو کردن توقیف کردن
books رزرو کردن توقیف کردن
book رزرو کردن توقیف کردن
confiscate توقیف کردن مصادره کردن
confiscating توقیف کردن مصادره کردن
to keep in توقیف کردن جلوگیری کردن
sequester توقیف کردن جدا کردن
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
grabs توقیف کردن
distrain توقیف کردن
grabbing توقیف کردن
detains توقیف کردن
attach توقیف کردن
detaining توقیف کردن
detained توقیف کردن
detain توقیف کردن
embay توقیف کردن
attaches توقیف کردن
suppress توقیف کردن
embargoes توقیف کردن
ban توقیف کردن
suppresses توقیف کردن
garnishment توقیف کردن
sequestrate توقیف کردن
grab توقیف کردن
to hold in restraint توقیف کردن
sequester توقیف کردن
bans توقیف کردن
banning توقیف کردن
suppressing توقیف کردن
to take into custody توقیف کردن
embargo توقیف کردن
grabbed توقیف کردن
hold in restraint توقیف کردن
attaching توقیف کردن
apprehends توقیف کردن
apprehended توقیف کردن
pull-in توقیف کردن
restrain توقیف کردن
pull in توقیف کردن
foreclose توقیف کردن
restraining توقیف کردن
restrains توقیف کردن
impound توقیف کردن
foreclosed توقیف کردن
foreclosing توقیف کردن
apprehending توقیف کردن
forecloses توقیف کردن
apprehend توقیف کردن
put under the ban توقیف کردن
internment توقیف کردن
impounded توقیف کردن
impounding توقیف کردن
interning توقیف کردن
pull-ins توقیف کردن
interns توقیف کردن
impounds توقیف کردن
keep in توقیف کردن
intern توقیف کردن
arrested توقیف کردن بازداشتن
lift the ban on رفع توقیف کردن
attachment توقیف کردن ضمیمه
confinement حبس کردن توقیف
arrest توقیف کردن بازداشتن
arrests توقیف کردن بازداشتن
apprehend بازداشت توقیف کردن
slap down ناگهان توقیف کردن
constraining حبس کردن توقیف
constrains حبس کردن توقیف
confining توقیف کردن در جمع
confine توقیف کردن در جمع
keep توقیف کردن بازداشتن
to cop somebody کسی را توقیف کردن
keeps توقیف کردن بازداشتن
apprehending بازداشت توقیف کردن
zeri suppression توقیف کردن صفر
constrain حبس کردن توقیف
apprehended بازداشت توقیف کردن
apprehends بازداشت توقیف کردن
seizes قاپیدن توقیف کردن
lay an embargo on در بندر توقیف کردن
seized قاپیدن توقیف کردن
seize قاپیدن توقیف کردن
ranges عبور کردن مسطح کردن
range عبور کردن مسطح کردن
ranged عبور کردن مسطح کردن
traversed عبور کردن قطع کردن
traverse عبور کردن قطع کردن
traversing عبور کردن قطع کردن
traverses عبور کردن قطع کردن
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
seized ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
confiscating مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
seize ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seizes ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
suppresses توقیف کردن فرو نشاندن
confiscates مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
suppressing توقیف کردن فرو نشاندن
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
attach ضبط کردن توقیف شدن
to seize something [from somebody] چیزی را توقیف کردن [از کسی]
attaching ضبط کردن توقیف شدن
attaches ضبط کردن توقیف شدن
confiscate مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrested حکم ضبط توقیف کردن
arrests حکم ضبط توقیف کردن
arrest حکم ضبط توقیف کردن
suppress توقیف کردن فرو نشاندن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
traverses عبور کردن
crosses عبور کردن
traversed عبور کردن
cruise عبور کردن
cruised عبور کردن
crossest عبور کردن
transit عبور کردن
traverse عبور کردن
crosser عبور کردن
traversing عبور کردن
cruising عبور کردن
cross عبور کردن
cruises عبور کردن
passes عبور کردن
pass عبور کردن
passed عبور کردن
overfly عبور کردن
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
goes گذشتن عبور کردن
cut عبور کردن گذاشتن
cuts عبور کردن گذاشتن
traject از محلی عبور کردن
go گذشتن عبور کردن
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
throttle پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttling پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
passage of lines عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
mark علامت گذاری کردن
signal با علامت ابلاغ کردن
marks علامت گذاری کردن
signalled با علامت ابلاغ کردن
signaled با علامت ابلاغ کردن
signaled مخابره کردن علامت دادن
mark نمره گذاری کردن علامت
signalled مخابره کردن علامت دادن
signal مخابره کردن علامت دادن
color codig علامت گذاری کردن مهمات
marks نمره گذاری کردن علامت
denote تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes تفکیک کردن علامت گذاردن
denoted تفکیک کردن علامت گذاردن
habeas corpus حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com