English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
optometry عینک سازی
Search result with all words
optometric وابسته به میزان دید و عینک سازی
Other Matches
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
specs عینک
glasses عینک
winker عینک
lorgnettes عینک
goggles عینک
lorgnette عینک
eyeglass عینک
nosepiece پل عینک
interpupillary عینک
glass eye عینک
spectacle عینک
spectacles عینک
barnacles عینک
glass عینک
goggled عینک پرواز
optic شیشه عینک
goggling عینک پرواز
monocle عینک یک چشمی
goggle عینک پرواز
pince nez عینک دماغی
oculist عینک ساز
bespectacled عینک زده
sunglasses عینک افتابی
rims قاب عینک
rim قاب عینک
monocles عینک یک چشمی
field glasses عینک صحرایی
dark glasses عینک آفتابی
To wear glasses. عینک زدن
burning glass عینک جوشکاری
earpiece دسته عینک
temple دسته عینک
half-glasses عینک یک چشمی
field glasses عینک رزمی
earpieces دستهی عینک
lorgnette عینک پنسی
lorgnettes عینک پنسی
butt-strap لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
oculists عینک ساز
optician عینک ساز
optometry عینک فروشی
gig lamps عینک شاخدار
optometrist عینک ساز
gig lamps نمایش عینک
safety glass عینک ایمنی
snow goggles عینک توفان
snow goggles عینک افتابگیر
spectacled عینک دار
eye glass عینک دستی
eyeglass عینک فنری
sun glasses عینک آفتابی
goggles عینک ایمنی
opticians عینک ساز
safety glasses عینک ایمنی
goggles عینک محافظ
smoked glasses عینک دودی
goggles عینک افتابی
smoked عینک دودی
peeper ایینه عینک
goggles عینک صحرائی
eyeglass عینک یک چشم
prismatic spectacles عینک نادرست نما
bifocals دو دید عینک دو کانونی
bifocal دو دید عینک دو کانونی
rose-coloured spectacles عینک خوش بینی
goggles عینک حفاظ دار
to wear glasses عینک گذاشتن یازدن
scissors-glasses عینک قیچی شکل
pebble شیشه عینک نوعی عقیق
pebbles شیشه عینک نوعی عقیق
lorgnettes عینک مخصوص روی بینی
he wears glasses عینک زده است یادارد
optician عینک فروش دوربین ساز
opticians عینک فروش دوربین ساز
lorgnette عینک مخصوص روی بینی
wear عینک یا کراوات زدن فرسودن
wears عینک یا کراوات زدن فرسودن
vectograph عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
glass عینک دار کردن شیشهای کردن
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
idolization بت سازی
flection خم سازی
bridge building پل سازی
individualising تک سازی
individualization تک سازی
compaction تو پر سازی
individualize تک سازی
individualizing تک سازی
individuation تک سازی
retortion خم سازی
individualizes تک سازی
local anasthesia سر سازی
padding له سازی
truncation بی سر سازی
individualized تک سازی
flooring کف سازی
individualises تک سازی
pavements کف سازی
pavement کف سازی
repk lection پر سازی
stylization مد سازی
bridgework پل سازی
retortion کج سازی
deflexion خم سازی
individualised تک سازی
immortalization جاوید سازی
refreshment تازه سازی
optimization بهینه سازی
optimality بهینه سازی
obliteration پاک سازی
strangling خفه سازی
equating هم ارز سازی
elution پاکیزه سازی
obscuration تیره سازی
emulation نمونه سازی
seduction گمراه سازی
panel work تنکه سازی
paneling قاب سازی
panification نان سازی
paralysation فلج سازی
eversion واژگون سازی
paralyzation فلج سازی
evisceration تهی سازی
feminization مونث سازی
neutralization بی اثر سازی
paling نرده سازی
overturns واژگون سازی
optimize بهینه سازی
emulsification امولسیون سازی
image formation تصویر سازی
enthralment بنده سازی
equality gate برابر سازی
ostosis استخوان سازی
ichnography زمینه سازی
overconditioning پرشرطی سازی
modeller قالب سازی
illumination روشن سازی
metabolic سوخت و سازی
divestiture برهنه سازی
divestment بی بهره سازی
domestication اهلی سازی
duplexing مضاعف سازی
dilution رقیق سازی
secretion پنهان سازی
synchronizing همزمان سازی
integration مجتمع سازی
illuminations روشن سازی
latticework شبکه سازی
stacking پشته سازی
conditioning شایسته سازی
discolourment بدرنگ سازی
divestiture بی بهره سازی
tuning میزان سازی
overturned واژگون سازی
overturn واژگون سازی
cooling خنک سازی
beautification زیبا سازی
bookbinding کتاب سازی
fitting جفت سازی
formulation قاعده سازی
dwelling construction خانه سازی
networking شبکه سازی
nidificate لانه سازی
nidification اشیانه سازی
nonlinear optimization بهینه سازی
dwelling construction اپارتمان سازی
oblieration پاک سازی
nest building لانه سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com