Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
Other Matches
original equipment manufacturer
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
controlled company
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
variable
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variables
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
locals
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
participatory
شرکتی
a company of good standing
شرکتی با اعتبار
Freepost
پرداختبهایتمبرنامهتوسط شرکتی
joint
شرکتی مشاع
to hold a share in a business
در شرکتی سهمی داشتن
corporative
وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
Apple Computer Corporation
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
clearing house
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
to have a holding in a company
در شرکتی دارائی سهام داشتن
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
To lay the foundation of a company.
پایه واساس شرکتی راریختن
developer
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
developers
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
recapitalize
ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
to shake up
[a company]
<idiom>
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
privates
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
freighter
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
freighters
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
factoring agent
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
associated company
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
corporator
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
holding company
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
private
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
third
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
thirds
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
letter-box company
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
cybercafe
شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
proprietary company
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
layman
خارج از حرفه یا فن خاصی
particularism
دلبستگی بمرام خاصی
reliance on a document
استناد به مدرک خاصی
particularity
بستگی بعقاید خاصی
referring to a document
استناد به مدرک خاصی
laymen
خارج از حرفه یا فن خاصی
mutual fund
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
special administration
اداره قسمت خاصی از ترکه
mean
معنی ومفهوم خاصی داشتن
interspecific
واقع در بین دستههای خاصی
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
laic
شخص که علم خاصی را نداند
dialects
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
stylize
به روش یا سبک خاصی دراوردن
dialect
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
meaner
معنی ومفهوم خاصی داشتن
interspecies
واقع در بین دستههای خاصی
attitudinize
حالت خاصی بخود گرفتن
intonate
بااهنگ خاصی ادا کردن
intonate
با لحن خاصی تلفظ کردن
meanest
معنی ومفهوم خاصی داشتن
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
selectively
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
specifying
جنبه خاصی قائل شدن برای
blinds
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
facies
منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
selective
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
blinded
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
specify
جنبه خاصی قائل شدن برای
for no p reason
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
block
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blocks
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
specifies
جنبه خاصی قائل شدن برای
blocked
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
stationery
شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
puts
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
put
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
dd name
برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
dedicated
کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
doctrinaire
کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
attachment
وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
putting
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
sig
علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
Sun Microsystems
شرکتی که سیستم برنامه نویسی gava را توسعه داد که در صفحات وب گسترده به کار میرود
toneme
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
doped
قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
code
سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
dedicated
برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
engine
بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
local
که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
integral
وسیله جانبی یا طرح خاصی که در سیستم نصب شده است
case law
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
locals
که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
terrane
طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
pact
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pacts
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
areas
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
area
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
Intel
شرکتی که اولین ریزپردازنده موجود را ساخت . و نیز پردازنده هایی ساختند که در IBMPC و کامپیوترهای سازگار استفاده میشود
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
boot
دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
processor
ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
hot dog skiing
اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
in wards
کالای رسیده
stolen goods
کالای مسروقه
business goods
کالای تولیدی
labeled cargo
کالای ویژه
luxury good
کالای لوکس
smuggled merchandise
کالای قاچاق
class ii property
کالای طبقه 2
the goods in question
کالای موردبحث
bonded good
کالای گمرکی
knit goods
کالای کش بافت
jetsam
کالای اب اورد
inferior good
کالای پست
flotsam
کالای اب اورده
consumer goods
کالای مصرفی
general cargo
کالای معمولی
goods in pledge
کالای گروی
smuggled goods
کالای قاچاق
frustrated cargo
کالای سرگردان
free good
کالای رایگان
fakement
کالای قلب
end item
کالای ضروری
economic good
کالای اقتصادی
easy commodity
کالای نا مرغوب
final goods
کالای نهائی
purpose made
کالای سفارشی
normal good
کالای عادی
scaron
کالای کمیاب
normal good
کالای معمولی
consigned inventory
کالای امانی
consumer brand
کالای پر مصرف
consumer's goods
کالای مصرفی
goods afloat
کالای در راه
giffen good
کالای گیفن
naval stores
کالای دریایی
importing
کالای وارده
dead stock
کالای بنجل
frustrated cargo
کالای متروکه
delivery
کالای ارسالی
merchandise
کالای تجارتی
Contraband goods.
کالای قا چاق
rip-offs
کالای قلابی
class i property
کالای طبقه 1
consignment
کالای امانی
consignments
کالای امانی
consignment
کالای ارسالی
importing
کالای رسیده
shipment
[American]
کالای ارسالی
imported
کالای وارده
import
کالای وارده
contraband
کالای قاچاق
import
کالای رسیده
contraband
کالای غیرمجاز
commodities
کالای مصرفی
commodity
کالای مصرفی
wage good
کالای مزدی
imported
کالای رسیده
stapled
کالای عمده
limited edition
کالای محدود
limited editions
کالای محدود
rip-off
کالای قلابی
shoddy
کالای تقلبی
staple
کالای عمده
stapling
کالای عمده
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
over capitalised
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
offices
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
phonetician
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
programs
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
hotspot
فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
wreckage
کالای بازیافتی از کشتی و.....
shipment
کالای در حال حمل
shipment
[American]
کالای ارسال شده
delivery
کالای ارسال شده
importable
کالای قابل واردکردن
inwards
واردات کالای رسیده
consignment
کالای ارسال شده
inbound cargo
کالای تخلیه نشده
finished product
کالای اماده فروش
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
perishable
کالای سریع الفساد
commodity market
بازار کالای مصرفی
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
consignments
کالای امانت فروش
staple goods
کالای بسیار ضروری
stock in trade
موجودی کالای مغازه
ban item
کالای ممنوع الورود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com