Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
check firing
فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش
Other Matches
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
coffer-dam
[مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
for
[your/our]
inspection
برای بازرسی
register
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registers
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
swap
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swops
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopping
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
borescope
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
registers
تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
task
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
registering
تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
tasks
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
register
تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
intermediate
فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
scratching
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratch
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
temporary storage
ثبات حافظه موقت برای نتیجه عملیات ALU
scratches
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratched
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
marching orders
فرمان حرکت برای جنگ
beacon on
اسم رمز برای فرمان
beacon off
اسم رمز برای فرمان
cooling-off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
registering
فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
registers
فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
register
فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
receiver
ثبات ذخیره موقت برای دادههای ورودی پیش از پردازش
receivers
ثبات ذخیره موقت برای دادههای ورودی پیش از پردازش
workings
فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
false work
تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
text
ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن
buffer
فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
texts
ثبات ذخیره سازی کامپیوتر موقت فقط برای حروف متن
working
فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
gag
مانع فراهم کردن برای
gagged
مانع فراهم کردن برای
gagging
مانع فراهم کردن برای
gags
مانع فراهم کردن برای
storage
فضای موقت حافظه برای داده هایی که در حال حاضر پردازش می شوند
list
فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
scratchpad
فضای کاری یا محلی با حافظه سریع برای ذخیره موقت داده جاری
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای اینکه داده وارد یا خارج شود
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
suspension of arms
اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
free throw
پرتاب بدون مانع برای یار
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
pre fetch
دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
saved
محل ذخیره سازی موقت درحافظه اصلی که برای ثباتها و داده کنترلی به کارمی رود
save
محل ذخیره سازی موقت درحافظه اصلی که برای ثباتها و داده کنترلی به کارمی رود
saves
محل ذخیره سازی موقت درحافظه اصلی که برای ثباتها و داده کنترلی به کارمی رود
embolectomy
عمل جراحی برای دراوردن مانع جریان خون
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
protempore
موقت شاغل مقامی بطور موقت
flowchart
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
lay up
ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
Don't let making a living prevent you from making a life.
اجازه ندهید تلاش برای پول درآوردن مانع زندگی شما شود.
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
estoppel
اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
soft
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
softest
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
softer
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
kludge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kluge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
backing
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
cellar
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellars
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
pre
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pre-
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
temporary storage
فایل روی دیسک سخت که توسط نرم افزار برای ذخیره موقت داده یا نرم افزاری حافظه مجازی را پیاده سازی میکند مثل ویندوز ماکروسافت استفاده میشود
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
call off
فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
messages
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
message
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
obstructor
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
close interval
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
inspected
بازرسی
check
بازرسی شد
checked
بازرسی شد
inspection
بازرسی
surveyed
بازرسی
inspect
بازرسی
inspects
بازرسی
visited
بازرسی
surveys
بازرسی
visitations
بازرسی
visitation
بازرسی
inspecting
بازرسی
survey
بازرسی
visit
بازرسی
visits
بازرسی
examen
بازرسی
audit
بازرسی
audited
بازرسی
auditing
بازرسی
audits
بازرسی
inquiry
بازرسی
inquiries
بازرسی
examine
بازرسی
examined
بازرسی
cross examination
بازرسی
examines
بازرسی
examining
بازرسی
examination
بازرسی
examinations
بازرسی
control
بازرسی
controlling
بازرسی
controls
بازرسی
inspectorship
بازرسی
controllership
بازرسی
perambulation
بازرسی
checks
بازرسی شد
inspected
تحقیق بازرسی
scrutineer
بازرسی فنی
identity check
بازرسی شناسنامه
certificate of survey
گواهی بازرسی
identity control
بازرسی شناسنامه
committee of inquiry
کمیته بازرسی
inspection certificate
گواهی بازرسی
investigating committee
کمیته بازرسی
audits
بازرسی رسیدگی
jerque
بازرسی کشتی
inspected
بازرسی کردن
board of inspection and survey
سازمان بازرسی
surveys
بازرسی کردن
surveyed
بازرسی کردن
survey
بازرسی کردن
examining
بازرسی کردن
inquiry documents
اسناد بازرسی
inspect
تحقیق بازرسی
inspect
بازرسی کردن
manholes
اطاقک بازرسی
magnetic inspection
بازرسی مغناطیسی
aircraft inspection
بازرسی هواپیما
inspection
بازرسی و بازبینی
searchingly
بازرسی کردن
searchingly
تکاپو بازرسی
search
تکاپو بازرسی
search
بازرسی کردن
to rummage
بازرسی کردن
to browse through
بازرسی کردن
to search after
بازرسی کردن
checked
بازرسی کردن
control
بازرسی کردن
controls
بازرسی کردن
searched
بازرسی کردن
searched
تکاپو بازرسی
searches
تکاپو بازرسی
examination
بازرسی معاینه
auditing
بازرسی رسیدگی
audited
بازرسی رسیدگی
seach
بازرسی کردن
audit
بازرسی رسیدگی
examinations
بازرسی معاینه
certificate of inspection
گواهی بازرسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com