English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
survivability قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
Other Matches
water resistance مقاومت در مقابل اب
light resistance مقاومت در مقابل نور
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
to resist an attack در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
stickability قابلیت مقاومت
streamlining دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamline دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
soil shear strength قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
streamlines دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
To break down the enemys resistance. مقاومت دشمن رادرهم شکستن
resistivity سته ویژه قابلیت مقاومت
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
livability قابلیت زندگی درچیزی
shave down کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
caravan واگن بزرگ یدک که می توان در ان زندگی کرد
caravans واگن بزرگ یدک که می توان در ان زندگی کرد
volts واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volt واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
coalitions مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
series resistance مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
vat dyeing رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
eight bit system کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
varistor مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
interoperability قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
serviceability قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
electromagnetic compatability قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
accession قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
rating توان نامی توان قدرت
ratings توان نامی توان قدرت
insulation resistance مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
resilience درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
ductility قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
mini کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid bias resistance مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
grid suppressor مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
at the fore <adv.> در مقابل
versus prep در مقابل
fore <adv.> در مقابل
at the front <adv.> در مقابل
in the front <adv.> در مقابل
at front <adv.> در مقابل
in front <adv.> در مقابل
opposites مقابل
in consideration of در مقابل
opposite مقابل
opposed مقابل
as opposed to در مقابل
title مقابل
anti در مقابل
titles مقابل
vis-a-vis مقابل
vis a vis مقابل
versus در مقابل
as compared to در مقابل
off مقابل عازم
respondent طرف مقابل
obverse طرف مقابل
counterweight وزنه مقابل
counterpart نقطه مقابل
counterparts نقطه مقابل
counterweights وزنه مقابل
alternative hypothesis فرضیه مقابل
anti thesis وضع مقابل
dead against درست مقابل
point-blank مقابل هدف
on payment در مقابل وجه
inverse برعکس مقابل
counterpoint نقطه مقابل
counter weight وزنه مقابل
opposite the house مقابل خانه
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
contralateral muscles عضلات مقابل
contrary مقابل خلاف
point blank مقابل هدف
respondents طرف مقابل
orientated هدف مقابل
from opposite directions از دو طرف مقابل
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
countering مقابل دستگاه شمارنده
countered مقابل دستگاه شمارنده
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
blocked دفاع در مقابل ابشار
windproof مقاوم در مقابل باد
hardest سخت در مقابل نرم
rivaling طرف مقابل دعوا
aboral نقطه مقابل دهان
mouse مقابل حساسیت Mouse
sonnal deung مقابل تیغه دست
mouses مقابل حساسیت Mouse
front wall دیوار مقابل اسکواش
flood protection حفافت در مقابل طغیان
rivalling طرف مقابل دعوا
blocks دفاع در مقابل ابشار
block دفاع در مقابل ابشار
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
hard سخت در مقابل نرم
cash against documents پول در مقابل اسناد
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
driveway راه مقابل خانه
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
harder سخت در مقابل نرم
rival طرف مقابل دعوا
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
capitals در مقابل حالت کوچک
forward حرکت به جلو یا مقابل
rivalled طرف مقابل دعوا
counter مقابل دستگاه شمارنده
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
rivaled طرف مقابل دعوا
caps در مقابل حالت کوچک
rivals طرف مقابل دعوا
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
boring stay قسمت ساکن مقابل
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com