English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 259 (17 milliseconds)
English Persian
readable قابل خواندن
Search result with all words
cylinder 1-گروه شیارها روی دیسک . 2-شیارها روی یک وسیله چند دیسکه که بدون حرکت نوک خواندن / نوشتن قابل دستیابی است
cylinders 1-گروه شیارها روی دیسک . 2-شیارها روی یک وسیله چند دیسکه که بدون حرکت نوک خواندن / نوشتن قابل دستیابی است
compilation ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
compilations ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
scanner وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
scanners وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
alien دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست
aliens دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست
hidden فایلهای سیستم مهم که در لیست دایرکتوری نشان داده نمیشوند و توسط کاربر قابل خواندن نیستند
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
image [وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند.]
images وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند
cipher سیستم ارسال پیام به صورت غیر قابل خواندن با کلید رمز
ciphers سیستم ارسال پیام به صورت غیر قابل خواندن با کلید رمز
cyphers سیستم ارسال پیام به صورت غیر قابل خواندن با کلید رمز
read رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
reads رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
reads وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
readable آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
optical وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
optical طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
optical فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
faulty شیاری از دیسک مغناطیسی که قابل خواندن یا نوشتن کامل نیست
normalised تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalises تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalising تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalize تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalizes تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
compact دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacted دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacting دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacts دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
CD DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CDs DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
rapid محلهای ذخیره سازی که به سرعت قابل خواندن و نوشتن هستند
mark نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
marks نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
defective خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
fast محلهای ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن سریع هستند
fasted محلهای ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن سریع هستند
fastest محلهای ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن سریع هستند
fasts محلهای ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن سریع هستند
bad sector شیاری که اشتباه فرمت شده است یا خطایی دارد و غیر قابل تصحیح یا نوشتن یا خواندن است
computer readable آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
dasd رسانه ذخیره سازی که محلهای حافظه اش مستقیماگ قابل خواندن یا نوشتن است
DOR سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
machine readable قابل خواندن توسط ماشین
ocr طرح حرف که توسط خواننده OCR به آسانی قابل خواندن باشد
ocr وسیلهای که حرف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و برای پردازش در کامپیوتر به حالت قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
ocr فرآیندی که امکان تشخیص حروف چاپ شده یا نوشته شده را به صورت نوری و تبدل آن به کد قابل خواندن توسط ماشین که ورودی کامپیوتر ست دارد با استفاده از حرف خان نوری
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
sam فضای ذخیره سازی که فقط داده خاصی قابل دستیابی است توسط خواندن داده قبلی در لیست
turnaround document متن چاپی از کامپیوتر و ارسال به کاربربرگردانده شده با کاربر با یادداشتها جدید یا اطلاعات روی آن که توسط متن خوان قابل خواندن است
address for service of a summons [address where a summons may be served] آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد [حقوق]
Other Matches
lilt اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
read head هد خواندن راس خواندن
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
adducible قابل اضهار قابل ارائه
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable قابل استنباط قابل استفاده
combustible قابل سوزش قابل تراکم
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
sensible قابل درک قابل رویت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
achievable قابل وصول قابل تفریق
observable قابل مشاهده قابل گفتن
reading age سن خواندن
misreads بد خواندن
intoned خواندن
intone خواندن
rhapsodiz خواندن
reads خواندن
to take lessons یا خواندن
intones خواندن
intoning خواندن
lip read لب خواندن
lip-read لب خواندن
lip-reads لب خواندن
misreading بد خواندن
misread بد خواندن
recitations از بر خواندن
recitation از بر خواندن
read خواندن
reading خواندن
readings خواندن
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
to song a song سرود خواندن
reading station ایستگاه خواندن
readout خواندن بازخواندن
read/write خواندن- نوشتن
cite به دادگاه خواندن
to call to witness بگواهی خواندن
to bid d. to بمبارزه خواندن
nondestructive read خواندن غیرمخرب
trilled با تحریر خواندن
read strobe بارقه خواندن
trill با تحریر خواندن
reading span فراخنای خواندن
reading readiness امادگی خواندن
to read out بلند خواندن
to go to school درس خواندن
to glance بشتاب خواندن
to fling down the gauntlet بمبارزه خواندن
reading disability ناتوانی در خواندن
reading habit عادت خواندن
reading quotient بهر خواندن
reading rate سرعت خواندن
readability قابلیت خواندن
reading speed سرعت خواندن
read pulse تپش خواندن
scans با وزن خواندن
lullabies لالایی خواندن
misreads غلط خواندن
misreading غلط خواندن
misread غلط خواندن
beatifying مبارک خواندن
beatify مبارک خواندن
beatified مبارک خواندن
brags رجز خواندن
bragging رجز خواندن
bragged رجز خواندن
brag رجز خواندن
perusing بدقت خواندن
peruses بدقت خواندن
lullaby لالایی خواندن
chortle سرودوتسبیح خواندن
beatifies مبارک خواندن
bastardize حرامزاده خواندن
rhapsodiz از بر خواندن سرودن
numerate خواندن یاشمردن
scanned با وزن خواندن
scan با وزن خواندن
cited به دادگاه خواندن
cites به دادگاه خواندن
citing به دادگاه خواندن
peruse بدقت خواندن
chortling سرودوتسبیح خواندن
chortles سرودوتسبیح خواندن
chortled سرودوتسبیح خواندن
perused بدقت خواندن
to throw down the glove بمبارزه خواندن
rehearsals تمرین از بر خواندن
spells پی بردن به خواندن
spelled پی بردن به خواندن
criminiate مرجم خواندن
chitter اواز خواندن
criminate مجرم خواندن
unreadable غیرقابل خواندن
trills با تحریر خواندن
To misread the facts . To infer wrongly . کور خواندن
unreadable نامستحق خواندن
destructive read خواندن مخرب
rehearsal تمرین از بر خواندن
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
psalmodize زبور خواندن
lulls لالایی خواندن
boasted رجز خواندن
boast رجز خواندن
raw head نوک خواندن
read head نوک خواندن
parallel reading خواندن موازی
lulled لالایی خواندن
lull لالایی خواندن
r/w خواندن- نوشتن
lulling لالایی خواندن
quirister باجمع خواندن
spell پی بردن به خواندن
boasts رجز خواندن
cantillate با اواز خواندن
invite خواندن وعده گرفتن
vocals اوازی ویژه خواندن
sing تصنیف اواز خواندن
photodigital memory خواندن چند بار
sings تصنیف اواز خواندن
sings سرود خواندن سراییدن
psalms سرود مذهبی خواندن
psalm سرود مذهبی خواندن
to read through something چیزی را کاملا خواندن
bidden خواندن پیشنهاد دادن
studies درس خواندن خوانش
study درس خواندن خوانش
studying درس خواندن خوانش
invited خواندن وعده گرفتن
invites خواندن وعده گرفتن
when reading a book در حال خواندن کتابی
reciting با صدایی موزون خواندن
chant سرود یا اهنگ خواندن
recites با صدایی موزون خواندن
recited با صدایی موزون خواندن
recite با صدایی موزون خواندن
chanted سرود یا اهنگ خواندن
to read over something چیزی را کاملا خواندن
chants سرود یا اهنگ خواندن
chanting سرود یا اهنگ خواندن
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
read restore cycle چرخه خواندن و ترمیم
skims بطور سطحی خواندن
to tune up خواندن ونواختن اغازکردن
orate نطق کردن خواندن
to choir a hymn سرودی راباهم خواندن
the three r's خواندن ونوشتن وحساب
to strike up خواندن یازدن اغازکردن
literacy قادر به خواندن بودن
nondestructive خواندن غیر مخرب
skimmed بطور سطحی خواندن
skim بطور سطحی خواندن
he took to books پرداخت به کتاب خواندن
to study for the bar درس حقوق خواندن
nonoverlap processing روشی که به وسیله ان خواندن
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
read write head نوک خواندن و نوشتن
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
read/write head نوک خواندن / نوشتن
to serve with a summons با خواست برگ خواندن
to get wise to someone <idiom> دست کسی را خواندن
paganize کافرو زندیق خواندن
reemploy دوباره بخدمت خواندن
sing سرود خواندن سراییدن
literacy سواد خواندن ونوشتن
vocal اوازی ویژه خواندن
see through <idiom> فکر کسی را خواندن
speak one's piece <idiom> فکر کسی را خواندن
To read someone s mind (thoughts). فکر کسی را خواندن
to read off از روی چیزی خواندن بلندخواندن
burn the midnight oil <idiom> تا دیر وقت درس خواندن
to spell out بزحمت خواندن یا هجی کردن
to read through something چیزی را از اول تا آخر خواندن
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
to read over something چیزی را از اول تا آخر خواندن
image interpreter متخصص خواندن عکس هوایی
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
singsong بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
t i. afauit to a person کسی را خطا کار خواندن
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
rwm حافظه خواندن و نوشتن emory
To drum something into someones head . مطلبی را به گوش کسی خواندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com