Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
frustrated contract
قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
Other Matches
frustration
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustrations
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
supervening impossibility of performance
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
discharge of contract
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
supervenient
غیر مترقبه
unexpected
غیر مترقبه
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
godsend
نعمت غیر مترقبه
accidental
غیر مترقبه عرضی
supervenience
امر غیر مترقبه
serendipity
نعمت غیر مترقبه
unexpected
غیره مترقبه غیرمنتظره
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
serendipitous
دارای نعمت غیر مترقبه
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
contingent annuity
پرداخت مقرری به علت اتفاق غیر مترقبه
hip shoot
تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
deffered entry
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
subsidy
مالیات فوق العادهای که درمواقع اضطرار و برای امورمهم و غیر مترقبه مملکتی اخذ میشود
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
deferred exit
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
interference
دخالت
interventions
دخالت
intervention
دخالت
mediacy
دخالت
record of events
ثبت وقایع
historify
وقایع نگار
log
ثبت وقایع
minute book
دفتر وقایع
happenstance
وقایع اتفاقی
chronology
وقایع نگاری
logs
ثبت وقایع
annalist
وقایع نگار
chronicler
وقایع نویس
minute
یادداشت وقایع
minute
گزارش وقایع
intervenes
دخالت کردن
meddle
دخالت بیجاکردن
meddled
دخالت بیجاکردن
take part
دخالت کردن
meddles
دخالت بیجاکردن
to chop in
دخالت درگفتگوکردن
to have a finger in the pie
دخالت کردن
to strike in
دخالت کردن
intervened
دخالت کردن
intervene
دخالت کردن
participates
دخالت کردن
admix
دخالت کردن
interferential
وابسته به دخالت
interfere
دخالت کردن
interfered
دخالت کردن
interferes
دخالت کردن
participate
دخالت کردن
participated
دخالت کردن
handing
دخالت کمک
hand
دخالت کمک
meddlesomeness
دخالت بیجا
meddling
دخالت بیجا
rough log
دفترچه وقایع ناو
record of events
دفتر ثبت وقایع
logs
ثبت کردن وقایع
deck log
دفتر وقایع دریانوردی
pro-active
گرایش به ایجاد وقایع
deck log
دفتر وقایع ناو
sportswriter
وقایع نگار ورزشی
flight log
دفتر وقایع پرواز
annals
وقایع سالیانه سالنامه
log
ثبت کردن وقایع
the occurrences of the day
رویداهای یا وقایع روز
arbitrary
قراردادی
based on a contract
قراردادی
bespoken
قراردادی
advice code
کد قراردادی
contractual
قراردادی
defaults
قراردادی
defaulting
قراردادی
default
قراردادی
bespoke
قراردادی
conventional
قراردادی
defaulted
قراردادی
contracted
قراردادی
defoult
قراردادی
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
to step in
دخالت کردن توامدن
wink at
<idiom>
اجازه دخالت ندادن
exchange intervention
دخالت در بازار ارز
take part
دخالت یا شرکت کردن
interposition
دخالت میانه گیری
parish register
دفتر ثبت وقایع سه گانه
muster book
دفتر ثبت وقایع روزانه
daybook
دفتر ثبت وقایع روزانه
vertical events numbering
شماره گذاری عمودی وقایع
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
refit book
دفتر یادداشت وقایع دریایی
flight log
دفتر ثبت وقایع پرواز
horizontal event numbering
شماره گذاری افقی وقایع
Trifling ( small) happenings of life .
اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
arbitrarily
بطور قراردادی
agreed point
نقطه قراردادی
contractual relationship
رابطه قراردادی
prosign
علامت قراردادی
contractual liability
مسئوولیت قراردادی
formal charge
بار قراردادی
convectional current
جریان قراردادی
contracted weaver
بافنده قراردادی
conventional current
جریان قراردادی
convention
ائین قراردادی
conventions
ائین قراردادی
arbitrary
دلبخواه قراردادی
code
نشانه قراردادی
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
unconventional
غیر قراردادی
intromit
دخالت کردن مزاحم شدن
come between
<idiom>
درروابط دونفر دخالت کردن
to have a finger in every pie
درهمه کاری دخالت کردن
diaries
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
trains
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trends
مسیر انجام کار سیر وقایع
log engineering
دفتر ثبت وقایع موتور ناو
trend
مسیر انجام کار سیر وقایع
train
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
station log
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
chronicles
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
diary
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
chronicling
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
fatidic
وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
conventional programming
برنامه نویسی قراردادی
military symbols
علایم قراردادی نظامی
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
phonetic alphabet
کلمات قراردادی مخابراتی
legal assistance
علایم قراردادی نقشه
hit and miss
<idiom>
ناخوشآیند ،غیر قراردادی
base symbol
علایم قراردادی مبنا
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
anachronism
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
slated
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slates
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slate
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
anachronisms
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
Give me a full account of the events.
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
default font
فونت پیش فرض یا قراردادی
taxi squadder
بازیگر عضو گروه قراردادی
advice code
کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
taxi
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied
عضو گروه بازیگران قراردادی
default setting
تنظیم پیش فرض یا قراردادی
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
taxies
عضو گروه بازیگران قراردادی
conventionality
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxiing
عضو گروه بازیگران قراردادی
creation of contractual tie
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
hen hussy
مردیکه زیادبکارهای زنانه وخانگی دخالت میکند
chronology
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
taxi squad
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionalist
کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
automation
استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
but for income
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
She's got a finger in every pie.
او
[زن]
توی همه چیز دخالت می کند.
[رفتار ناپسند]
telesthesia
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
chronology
تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
geochronology
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
conventionally
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
dialectic materialism
دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
deals
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deal
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
yellow dog contract
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
summary conviction
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
dynamic analisis
تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
contra proferentem
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
classical economics
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
forward chaining
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
restraint of trade
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
electronic journal
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
Big Brother
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com