English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
alphabetize قرار دادن به ترتیب حروف الفبا
Other Matches
alphabetical order به ترتیب حروف الفبا
alphabetically به ترتیب حروف الفبا
alphasort مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
string سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
ABC سه حرف اول الفبای انگلیسی که نماینده حروف الفبا است الفبا
alphabetize به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
chains چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chain چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
ranged قرار دادن متن در یک ترتیب معین
ranges قرار دادن متن در یک ترتیب معین
range قرار دادن متن در یک ترتیب معین
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
prints قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ
printed قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ
print قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ
alphabetic character set رشتهای که فقط حروف الفبا را دارد
spacing فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
types متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
cypher [حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
script حروف الفبا بصورت متن نمایشنامه دراوردن
text حروف الفبا عددی برای ارسال اطلاعات
type متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
typed متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
texts حروف الفبا عددی برای ارسال اطلاعات
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
alphamosaic برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
indexes لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
indexed لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
index لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
alphanumeric دادهای که بیان کننده حروف الفبا و اعداد عربی است
alphanumeric ی از حروف الفبا- عددی که به عنوان یک واحد دستکاری و استفاده میشود
ascii کدی که حروف الفبا- عددی را به صورت کد دو دویی نمایش میدهد
American Standard Code for Information Interchange کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
string فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
string بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
alphanumeric عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد
string متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
alphabetically به ترتیب حروف تهجی
shift key که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
flags ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flag ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
ends ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ended ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
end ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
venation ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
ascii حرفی که در لیست ASCII حروف قرار دارد
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
band printer چاپگری که حروف آن روی قوپ فلزی متحرک قرار دارد
ascender مسیر یک حرف که بالای خط اصلی حروف چاپی قرار دارد.
barrel printer نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
lineup اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
right مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
ansi ترتیبی از حروف کنترلی صفحه نمایش ANSI که رنگها و خصوصیات متن را روی صفحه کنترل میکند این ترتیب با کلید ESC و شروع میشود
dresses ترتیب دادن
ordained ترتیب دادن
sequences ترتیب دادن
dress ترتیب دادن
arrengement ترتیب دادن
ordaining ترتیب دادن
ordains ترتیب دادن
ordain ترتیب دادن
to map out ترتیب دادن
sequence ترتیب دادن
arranged ترتیب دادن اراستن
arrange ترتیب دادن اراستن
marshaled به ترتیب نشان دادن
pre arrange از پیش ترتیب دادن
to arrange matters ترتیب دادن امور
arranging ترتیب دادن اراستن
arranges ترتیب دادن اراستن
pre arrenge از پیش ترتیب دادن
prearrange قبلا ترتیب دادن
adhibit ترتیب دادن پذیرفتن
marshaling به ترتیب نشان دادن
marshalled به ترتیب نشان دادن
marshals به ترتیب نشان دادن
To arrange (fix up) something. ترتیب کاری را دادن
to get up بلندکردن ترتیب دادن
marshal به ترتیب نشان دادن
agrees ترتیب دادن درست کردن
agreeing ترتیب دادن درست کردن
agree ترتیب دادن درست کردن
prints بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
thermal نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
printed بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
print بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
printwheel چرخی که از چندین بازو ساخته شده باشد به هر شکل حروف در انتهای بازو قرار دارد که در چاپگر claing wheel به کار می رود
structures ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structuring ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
structure ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
autos الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
printed روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
prints روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
print روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
to dress a salad with mayonnaise مزین کردن [ترتیب دادن ] سالاد با مایونز
readout وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
block letter حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
identifier مجموعه حروف برای اختلف دادن بین بلاکهای داده مختلف یا فایل ها
dot matrix روش شکل دادن به حروف با استفاده ازنقاط درون ماتریسهای مستط یلی
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
separated حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separates حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
parks قرار دادن
locate قرار دادن
located قرار دادن
parked قرار دادن
park قرار دادن
sets قرار دادن
set قرار دادن
lays قرار دادن
superpose قرار دادن
underexpose قرار دادن
placement قرار دادن
putting قرار دادن
placements قرار دادن
individuate تک قرار دادن
relative location قرار دادن
locates قرار دادن
lay قرار دادن
rowed قرار دادن
settles قرار دادن
packs قرار دادن
lodges قرار دادن
rows قرار دادن
setting up قرار دادن
posit قرار دادن
row قرار دادن
make قرار دادن
puts قرار دادن
put قرار دادن
pack قرار دادن
makes قرار دادن
lodged قرار دادن
locating قرار دادن
lodge قرار دادن
settle قرار دادن
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
utilizing در دسترس قرار دادن
side در یکسو قرار دادن
utilize در دسترس قرار دادن
utilize مورداستفاده قرار دادن
ranges در طبقه قرار دادن
collimate موازی قرار دادن
utilising مورداستفاده قرار دادن
utilizing مورداستفاده قرار دادن
lapped رویهم قرار دادن
lap رویهم قرار دادن
utilizes مورداستفاده قرار دادن
colocate در مجاور هم قرار دادن
colocate درمجاورت هم قرار دادن
immurement در دیوار قرار دادن
sides در یکسو قرار دادن
emplace در محلی قرار دادن
utilizes در دسترس قرار دادن
ranged در طبقه قرار دادن
range در طبقه قرار دادن
pile up <idiom> روی هم قرار دادن
prefer جلو قرار دادن
set of the sails قرار دادن بادبانها
models نمونه قرار دادن
modelled نمونه قرار دادن
modeled نمونه قرار دادن
model نمونه قرار دادن
put to در تنگنا قرار دادن
compact تنگ هم قرار دادن
compacted تنگ هم قرار دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com