Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
Other Matches
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
armies
ارتش نیروی زمینی
army
ارتش نیروی زمینی
care
پرستاری
health nursing
پرستاری
cares
پرستاری
attendances
پرستاری
attendance
پرستاری
cared
پرستاری
women's army corps
قسمت زنان ارتش
wet nurse
پرستاری کردن
wet-nurses
پرستاری کردن
health nursing
تخصص پرستاری
wet-nurse
پرستاری کردن
tendance
موافبت پرستاری
nurses
پروراندن پرستاری کردن
nurse
پروراندن پرستاری کردن
nursed
پروراندن پرستاری کردن
dry nurse
پرستاری که به بچه شیر ندهد
surgeon general
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
air ground section
قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
hospitaler
فرقههای مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
baby-minder
شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
tend
وجه کردن پرستاری کردن
tending
وجه کردن پرستاری کردن
tended
وجه کردن پرستاری کردن
minister
پرستاری کردن بخش کردن
tends
وجه کردن پرستاری کردن
ministers
پرستاری کردن بخش کردن
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
throttles
عبور قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
land forces
نیروی زمینی
land force n
نیروی زمینی
ground forces
نیروی زمینی
ground force
نیروی زمینی
army artillery
توپخانه نیروی زمینی
army aviator
خلبان نیروی زمینی
army base
پایگاه نیروی زمینی
army staff
ستاد نیروی زمینی
army base
پادگان نیروی زمینی
army post office
پستخانه نیروی زمینی
secretary of the army
وزیر نیروی زمینی
department of the army
وزارت نیروی زمینی
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
army depot
امادگاه نیروی زمینی
army corps
سپاههای نیروی زمینی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
army management structure
سازمان مدیریت نیروی زمینی
army service area
منطقه سرویس نیروی زمینی
theater army
نیروی زمینی صحنه عملیات
army aviation
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army material command
فرماندهی اماد نیروی زمینی
land service
خدمت نظام در نیروی زمینی
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
master sergeant
استوار ارشد نیروی زمینی
army assault team
تیم هجومی نیروی زمینی
army in the field
نیروی زمینی درصحنه عملیات
assistant secretary of the army
معاون وزیر نیروی زمینی
army program memorandum
لایحه برنامههای نیروی زمینی
army training program
برنامه اموزش نیروی زمینی
army airdefense command post
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army material program
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army personnel center
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
army national guard
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army troops
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army training and evaluation program
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
chief army censor
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
unit
قسمت
instalments
قسمت
units
قسمت
data division
قسمت
percentage
قسمت
snick
قسمت
batches
قسمت
installments
قسمت
percentages
قسمت
part
قسمت
pieces
قسمت
batch
قسمت
head stall
قسمت سر
instalment
قسمت
piece
قسمت
section
قسمت
kismet
قسمت
portions
قسمت
arm
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
internode
قسمت
plank
قسمت
in part
در یک قسمت
caboodle
قسمت
portion
قسمت
sections
قسمت
feck
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
in sections
قسمت قسمت
sect
قسمت
partitions
قسمت
compartments
قسمت
sects
قسمت
compartment
قسمت
divisions
قسمت
ratios
قسمت
ratio
قسمت
component
قسمت
party
قسمت
components
قسمت
partition
قسمت
Corp
قسمت
segments
قسمت
dole
قسمت
segment
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
departments
قسمت
division
قسمت
cantos
قسمت
detachments
قسمت
agency
قسمت
department
قسمت
detachment
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
agencies
قسمت
grist
قسمت
rashers
قسمت
canto
قسمت
rasher
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
headquarters detachment
قسمت قرارگاه
foot
قسمت پایینی
activities
قسمت یکان
sections
بخش قسمت
activity
قسمت یکان
subsections
قسمت فرعی
forepart
قسمت جلو
patrol
قسمت گشتی
patrolled
قسمت گشتی
headquarters detachment
قسمت ارکان
foreparts
قسمت جلو
hauling part
قسمت متحرک
hauling part
قسمت کشنده
patrols
قسمت گشتی
patrolling
قسمت گشتی
head piece
قسمت بالا
subsection
قسمت فرعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com