Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
English
Persian
minor diameter
قطر کوچکتر قطر اقصر
Other Matches
minor axis
قطر اقصر
geodetic
مربوط به مساحی خط اقصر
lessin size
کوچکتر
minor
کوچکتر
much less
کوچکتر
neath or neath
کوچکتر از
lesser
کوچکتر
less
اصغر کوچکتر
the lesser bear
خرس کوچکتر
take in
<idiom>
کوچکتر کردن
undersized
کوچکتر از معمول
in miniature
بمقیاس کوچکتر
This is smaller than that.
این کوچکتر از آن است.
beneath
روی خاک کوچکتر
cradle-snatcher
ایجادرابطهجنسیبا فرد کوچکتر
undersized
کوچکتر ازاندازه معمولی
microcopy
رونوشت خیلی کوچکتر از اصل
subsystem
بخش کوچکتر سیستم بزرگ
compartmentalised
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalising
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalize
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalized
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
priory
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
priories
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
wildcats
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
compartmentalises
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizing
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizes
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
wildcat
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
compresses
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
bar pattern
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
break bulk point
نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
threads
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
perspective
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
perspectives
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
clipped
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clips
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clippings
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clip
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
borrows
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrowed
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrow
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
backbones
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
campus network
شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
backbone
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
enhance
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
micronucleus
یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
segments
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
wafer scale integration
یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
segment
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
partitions
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partition
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partitions
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
partition
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
decimals
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimal
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
backbones
شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
backbone
شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
slice
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
assemble
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assembled
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assembles
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
bureau
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
bureaus
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
mat
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
mats
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
inferior figures
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
transphasor
ترانزیستور نوری که از کریستال ساخته شده است که قادر به تنظیم اشعه اصلی نور طبق سیگنال ورودی کوچکتر است
fractional T
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
backbone
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbones
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
digit
نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
digits
نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
surrenders
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrendered
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrender
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
blow-up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com