English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
propriety قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
Other Matches
bon ton روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
shibboleth امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
shibboleths امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
ovservation مراعات
regard مراعات
regarded مراعات
regards مراعات
heeded مراعات
heeds مراعات
heed مراعات
heeding مراعات
observable قابل مراعات
irrespective بدون مراعات
considerations توجه مراعات
observant مراعات کننده
spacing مراعات فواصل
consideration توجه مراعات
rhythmicity مراعات وزن شعری
face-saving مراعات کنندهی فواهر
symmetry مراعات نظیر تشابه
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
unmorality عدم مراعات اصول اخلاقی
indecorous بی نزاکت
unceremonious بی نزاکت
unceremoniously بی نزاکت
civility نزاکت
gentilesse نزاکت
discourteous بی نزاکت
courteousness نزاکت
comity نزاکت
tact نزاکت
tactless بی نزاکت
tactlessly بی نزاکت
propriety نزاکت
boorish بی نزاکت
etiquette نزاکت
indelicate بی نزاکت
courtesy نزاکت
courtesies نزاکت
politesse نزاکت
politest با نزاکت
graceless بی نزاکت
politer با نزاکت
suavity نزاکت
polite با نزاکت
precisian شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
ungracious خارج از نزاکت
attentions ادب و نزاکت
attention ادب و نزاکت
discourtesy عدم نزاکت
mense نزاکت افتخار
indelicate language سخن خارج از نزاکت
international comity نزاکت بین المللی
improper بیجا خارج از نزاکت
international etiquette نزاکت بین المللی
free love عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
regvlarity مطابقه با قواعد
fleming's rules قواعد فلمینگ
selection rules قواعد گزینش
hund rules قواعد هوند
rules قواعد بازی
physically با قواعد طبیعی
precendence rules قواعد تقدم
commutation rules قواعد جابجایی
indelicately بدون رعایت نزاکت یا فرافت
mense نزاکت داشتن مزین ساختن
riskiness بیم زیان عدم نزاکت
facetiae مطایبات شوخیهای خارج از نزاکت
without regard for decency بدون رعایت نزاکت یاادب
bluntness عدم رعایت نزاکت یاتعارف
inference rule قواعد استنتاج [منطق]
dialectically مطابق قواعد منطق
rules for forming plurals قواعد جمع بندی
phonetically از روی قواعد صدا
rules of football قوانین یا قواعد فوتبال
courtliness نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
formats قواعد دستورات زمان اسمبلی
format قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
formats قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
transformation rule قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
rule of inference, قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
geometrize با قواعد هندسی درست کردن
geometrize از روی قواعد هندسی کارکردن
format قواعد دستورات زمان اسمبلی
up to date متداول
up-to-date متداول
general متداول
in fashion متداول
in vogue متداول
conventional متداول
ordinary متداول
quite the thing متداول
standard متداول
standards متداول
enchorial متداول
vogue متداول
generals متداول
a la mode متداول
usual متداول
received متداول
prevalent متداول
demotic متداول
habitude اداب
rite اداب
etiquette اداب
devoir اداب
good manners اداب
ceremonials اداب
ceremonial اداب
rules of decorum اداب
elegant maners اداب
mores اداب
manners اداب
practices اداب
propriety of behaviour اداب
syntactic طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
disassemble ارسال دستورات کد ماشین به قواعد اسمبلی
illegal دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
grammatical صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
syntactical طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
ruling حکمرانی متداول
in line <idiom> با محدودیت متداول
style سبک متداول
styles سبک متداول
epidemical عام متداول
old-fashioned غیر متداول
styled سبک متداول
rulings حکمرانی متداول
bookish غیر متداول
styling سبک متداول
prevailing عمومی متداول
unwritten law رسم متداول
to grow up متداول شدن
out- غیر متداول
out of fashion غیر متداول
out غیر متداول
currents معاصر متداول
outed غیر متداول
current معاصر متداول
tradition روایت متداول
politest مبادی اداب
unmennerly بدون اداب
politer مبادی اداب
unmannered بدون اداب
he has no manners اداب ندارد
preciosity اداب دانی
polite مبادی اداب
protocols اداب ورسوم
liturgy اداب نماز
punctual اداب دان
liturgies اداب نماز
tactful مبادی اداب
protocol اداب ورسوم
religious rites اداب دینی
tactfully مبادی اداب
decorum اداب دانی
Pay attention to the house rules [hazard statements] . توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
dressier متداول لباس دوست
dressiest متداول لباس دوست
dressy متداول لباس دوست
style میله متداول شدن
styled میله متداول شدن
uncommon غیر متداول غیرمعمول
grow rife فراوان یا متداول شدن
styling میله متداول شدن
uncommonly غیر متداول غیرمعمول
mean square deviation میزان انحراف متداول
styles میله متداول شدن
military courtesy اداب معاشرت نظامی
ritually از روی اداب ومراسم
formality رعایت اداب ورسوم
kith علم اداب معاشرت
savoir vivre دانش اداب ومعاشرت
etiquette علم اداب معاشرت
military courtesy رفتارو اداب نظامی
punctilious بسیار مبادی اداب
punctiliously بسیار مبادی اداب
formalism رعایت ائین و اداب
customs of war اداب عرفی جنگ
tactless بدون مبادی اداب
breach of propriety عدم رعایت اداب
turkism اداب وسنن ترکی
tactlessly بدون مبادی اداب
extend روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extends روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
grammatical error استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
IMA سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
common business oreinted language زبان با گرایش متداول تجاری
once famous belief عقیدهای که یک وقت متداول بود
raunchiest پست تر از استاندارد یا میزان متداول
world wide مشهور جهان متداول درهمه جا
rhumbatron نوع متداول محفظه تشدید
raunchier پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchy پست تر از استاندارد یا میزان متداول
to observe the proprieties اداب معاشرت را نگاه داشتن
anglomania شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com