English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
springer قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
Other Matches
canning قوطی حلبی
cans قوطی حلبی
can قوطی حلبی
tincan قوطی حلبی
tinned قوطی کرده
vanity boxŠcaseŠor bag قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
testate متوفایی که وصیت کرده باشد
if he has found it اگر ان را پیدا کرده باشد
he can scarcely have done that مشکل این کار را کرده باشد
advanced pawn پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
loaded dice طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
croppy کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
votaress زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
round robin (meeting or discussion) <idiom> جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
white elephant هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
enclave ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclaves ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
aces رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
parpen سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
The victim had done nothing to incite the attackers. شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین [مجرمین] را تحریک کرده باشد.
atole جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
no matter how he has done it هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
canning قوطی قوطی کنسرو
cans قوطی قوطی کنسرو
can قوطی قوطی کنسرو
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
unpacked غیر بستهای
package program برنامه بستهای
swiss steak گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
unpacking غیر بستهای کردن
packaged software نرم افزار بستهای
unpack غیر بستهای کردن
unpacks غیر بستهای کردن
box magazine قوطی خشاب خشاب قوطی شکل
laced column ستون مشبک با بستهای چپ وراست
stand بستهای فولادی کورهای بلند
babbitt metal فیز یاطاقان هم بستهای از قلع
totalitarianism سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
I have a tooth abscess. دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
unpack غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacks غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacking غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
packet switching ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
stirrups میله گردهای کم قطرکه بصورت قاب- بستهای ارماتورهای طولی را دربرمیگیرند
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
stirrup میله گردهای کم قطرکه بصورت قاب- بستهای ارماتورهای طولی را دربرمیگیرند
tin حلبی
sheet metal حلبی
canning : حلبی
can : حلبی
tin plate حلبی
tins حلبی
tinner's snip حلبی بر
cans : حلبی
bundling بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundles بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundle بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
tin با حلبی پوشاندن
tinny حلبی ساز
swaging machine حلبی خمکن
tinman حلبی ساز
metal worker حلبی ساز
sheet metal worker حلبی ساز
tin smith حلبی ساز
sheet metal work حلبی سازی
tinner حلبی ساز
tins با حلبی پوشاندن
tinplate ورق حلبی
tinsmith حلبی ساز
tinware فروف حلبی
tinware حلبی الات
automatic flanging machine ماشین خم حلبی سازی
tin باقلع یا حلبی پوشاندن
tole حلبی منقوش وجلادار
tins باقلع یا حلبی پوشاندن
tinkerer وصله زن حلبی ساز
canikin فرف حلبی کوچک
cannikin فرف حلبی کوچک ابخوری
tin-plated tails سیم ها با انتهای روکشدار حلبی
tinplate با قلع پوشاندن حلبی کردن
tinfoil حلبی ورقه نازک قلعی
the fish smacks of the tin ماهی بوی حلبی را برداشته است
the ridge of a roof حلبی که دوشیب شیروانی بهم برمیخورند
cans قوطی
boxes قوطی
canister قوطی
box قوطی
canning قوطی
canisters قوطی
six-packs شش قوطی
can قوطی
tins قوطی
packet قوطی
six-pack شش قوطی
tin قوطی
packets قوطی
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
can-opener در قوطی باز کن
can-openers در قوطی باز کن
snuffbox قوطی انفیه
snuff box قوطی انفیه
spice box قوطی ادویه
box cameras دوربین قوطی
gasoline can قوطی بنزین
box camera دوربین قوطی
can opener در قوطی باز کن
springer قوطی قر شده
matchboxes قوطی کبریت
tinned توی قوطی
match box قوطی کبریت
cigar case قوطی سیگار
accumulator box قوطی اکولاموتور
box of matches قوطی کبریت
canisters قوطی خرج
jewel case قوطی جواهر
cigarette case قوطی سیگارت
canister قوطی خرج
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
that fruit packs easily ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
pillbox قوطی حب دارو وغیره
box trail سهم قوطی شکل
fly book قوطی مگس ساختگی
pouncet box قوطی محتوی گردخوشبو
pouncet box قوطی عطر پاش
pill box قوطی گردونه کوچک
pillboxes قوطی حب دارو وغیره
canister [قوطی کوچک دردار]
can opener [American] قوطی بازکن [آشپزی] [ابزارآلات]
packages قوطی بسته بندی کردن
packaged قوطی بسته بندی کردن
tin opener [British] قوطی بازکن [آشپزی] [ابزارآلات]
Find demolition charges to قوطی مواد منفجره همه منظوره
package قوطی بسته بندی کردن
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
all purpose canister قوطی مواد منفجره همه منظوره
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
lockets قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
locket قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
capped سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
cap سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
demolition block مجموعه خرج منفجره قوطی خرج
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
puffy <adj.> پف کرده
off the trail پی گم کرده
puff pastry پف کرده
unconscious غش کرده
puffed out <adj.> پف کرده
puffed <adj.> پف کرده
gelid یخ کرده
unconsciously غش کرده
bouffant پف کرده
beastby کرده
souffles پف کرده
i am 0 rials out of pocket کرده ام
bloat پف کرده
turgid <adj.> پف کرده
souffle پف کرده
infusions دم کرده
infusion دم کرده
tumid <adj.> پف کرده
soufflTs پف کرده
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
testate وصیت کرده
iced ppa خنک کرده
fubsy قوز کرده
fucate رنگ کرده
he is worn with travel سفراوراخسته کرده
ghee کره اب کرده
they have done their work را کرده اند
fretty اماس کرده
in flower شکوفه کرده
knotted ازدحام کرده
puffy <adj.> باد کرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com