English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
authorized parts list لیست قطعات مجاز
Other Matches
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
parts list لیست قطعات
catalogs لیست قطعات کاتالوگ
cataloging لیست قطعات کاتالوگ
catalogued لیست قطعات کاتالوگ
catalogues لیست قطعات کاتالوگ
cataloguing لیست قطعات کاتالوگ
catalogue لیست قطعات کاتالوگ
cataloged لیست قطعات کاتالوگ
authorized stockage list لیست ذخیره انبار مجاز
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
reassembles بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling بستن قطعات سوار کردن قطعات
piggyback دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
cannibalizing استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
moderated list لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
subscribing افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribed افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribe افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
legit نمایش مجاز تاتر مجاز
push up list لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
circular list لیست مدور لیست حلقوی
stack روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
authorized level of organization سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
smithereens قطعات
component drawing رسم قطعات
repair parts قطعات یدکی
chrestomathy قطعات برگزیده
chrestomathy قطعات منتخب
chosen fragments قطعات منتخبه
chosen fragments قطعات گزیده
parts قطعات یدکی
main members قطعات اصلی
spare parts قطعات یدکی
end product مجموعه قطعات
common parts قطعات عمومی
table of replaceable partes فهرست قطعات
flinders قطعات شکسته
shell fragments قطعات گلوله
analecta قطعات ادبی
trilcgy یا قطعات سه گانه
common hardware قطعات عمومی
common items قطعات عمومی
staff section قطعات سمبه
shatter قطعات شکسته
web stiffeners قطعات تقویتی
parts peculiar قطعات اختصاصی
shatters قطعات شکسته
bill of material صورت قطعات
cable accessory قطعات کابل
parts peculiar قطعات مخصوص
parts list فهرست قطعات
investment castings قطعات ریخته گی بسته
invar struts قطعات فلزی ضد انبساط
object assembly test ازمون الحاق قطعات
renovation تجدید قطعات کردن
nomenclature نام گذاری قطعات
fragment قطعات متلاشی خردکردن
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
fragmenting قطعات متلاشی خردکردن
common parts قطعات یدکی عمومی
analects قطعات ادبی منتخبات
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
fragments قطعات متلاشی خردکردن
rebuilds نوسازی کردن قطعات
assembles سوار کردن قطعات
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
assembled سوار کردن قطعات
rebuild نوسازی کردن قطعات
assemble سوار کردن قطعات
bitty متشکل از قطعات ریز
dismount پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting پیاده کردن قطعات و وسایل
weldment قطعات بهم جوش خورده
dismounts پیاده کردن قطعات و وسایل
wiggly block test ازمون قطعات موج دار
shards شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
quadrat به قطعات مستطیل تقسیم کردن
component change order دستور تغییر قطعات یک وسیله
component end item قطعات و اقلام تجهیزات عمده
blocky پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
match mark جفتن و جور کردن قطعات
dismantle پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled پیاده کردن قطعات مونتاژ
end product قطعات حاصله دستگاه نهایی
salvaging پیاده کردن کامل قطعات
salvage پیاده کردن کامل قطعات
salvages پیاده کردن کامل قطعات
shard شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
phrasing ترتیب بندی قطعات موسیقی
dismantling پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaged پیاده کردن کامل قطعات
disassembly عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات
anthologist متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
bossed ناف روی قطعات ریختگی قوز
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
materiel history خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
beef cuts قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
borescope ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
clapboards قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
boss ناف روی قطعات ریختگی قوز
bosses ناف روی قطعات ریختگی قوز
bossing ناف روی قطعات ریختگی قوز
clapboard قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
connection of loom pieces متصل کردن قطعات دار [قالی]
admittable مجاز
lawful مجاز
certified مجاز
legal مجاز
allowed مجاز
at liberty مجاز
authorrized مجاز
admissible مجاز
permitted مجاز
allowable مجاز
authorised مجاز
commissioned مجاز
permissive مجاز
rated مجاز
authorized مجاز
admissibll مجاز
licensed مجاز
tropologic مجاز
licensable مجاز
metonymy مجاز
toluene حد مجاز
permissible مجاز
diced طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
recondition نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
dice طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
vapor degreasing غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
foldboat قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
dices طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
reconditions نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
grout بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
reconditioned نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
backlash خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
dicing طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
legitimized مجاز کردن
dosed مقدار مجاز
authorized program برنامه مجاز
doses مقدار مجاز
dosing مقدار مجاز
tolerance خطای مجاز
dose مقدار مجاز
tolerance تفاوت مجاز
contraband غیر مجاز
legitimizes مجاز کردن
legitimizing مجاز کردن
metonym مجاز مرسل
licit روا مجاز
tolerances تفاوت مجاز
licensing hours زمان مجاز
tolerances خطای مجاز
authorized manpower استعدادپرسنلی مجاز
legitimize مجاز کردن
figuratively بطور مجاز
revocable contract عقد مجاز
complement حد مجاز مکمل
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
complemented حد مجاز مکمل
complementing حد مجاز مکمل
complements حد مجاز مکمل
legitimises مجاز کردن
bona fide holder دارنده مجاز
working load بار مجاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com