Dictiornary-Farsi | ماتریس عادی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
nonsingular matrix	ماتریس عادی


Search result with all words

singular matrix	ماتریس غیر عادی
Other Matches

thinned	وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinners	وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin	وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest	وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins	وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
routinize	عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
hypermnesia	ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
lattice matrix	ماتریس
die	ماتریس
z matrix	ماتریس "زد"
matrix	ماتریس
matrixes	ماتریس
boolean matrix	ماتریس بولی
nonsingular matrix	ماتریس ناتکین
null matrix	ماتریس تهی
diagonal matrix	ماتریس قطری
order of matrix	مرتبه ماتریس
correlation matrix	ماتریس همبستگی
symmetric matrix	ماتریس متقارن
square matrix	ماتریس مربعی
square matrix	ماتریس مربع
singular matrix	ماتریس تکین
singular matrix	ماتریس منفرد
null matrix	ماتریس صفر
core matrix	ماتریس چنبرهای
singular matrix	ماتریس ویژه
scalar	ماتریس یک عنصری
drawing die	ماتریس کششی
factor matrix	ماتریس عاملی
identity matrix	ماتریس واحد
impedance matrix	ماتریس امپدانس
incidence matrix	ماتریس تلاقی
inverse matrix	ماتریس عکس
invert matrix	ماتریس معکوس
leontief matrix	ماتریس لئونتیف
matrix algebra	جبر ماتریس
minor of matrix	کهاد ماتریس
nonsingular matrix	ماتریس ناویژه
dot matrix	ماتریس نقطهای
transpose matrix	ماتریس برگردان
matrix	ماتریس [ریاضی]
y matrix	ماتریس ایگرگ
residual matrix	ماتریس مازاد
unit matrix	ماتریس واحد
triangular matrix	ماتریس مثلثی
impedance matrix	ماتریس مقاومت فاهری
impluse response matrix	ماتریس انتقال ضربه
triangular matrix	ماتریس مثلثی [ریاضی]
magnetic matrix memory	حافظه ماتریس مغناطیسی
adjunct matrix	ماتریس الحاقی [ریاضی]
nonsingular matrix	ماتریس غیر منفرد
Jacobi matrix	ماتریس ژاکوبی [ریاضی]
dot matrix printer	چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer	چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printers	چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printers	چاپگر با ماتریس نقطهای
square matrix	ماتریس مربعی [ریاضی]
matrix	جای پیدایش ماتریس
matrixes	جای پیدایش ماتریس
positive definite matrix	ماتریس همیشه مثبت
invertible matrix	ماتریس وارون [ریاضی]
semidefinite matrix	ماتریس نیمه معین
matrix multiplication	ضرب ماتریس [ریاضی]
dot matrix character	کاراکتر ماتریس نقطهای
adjoint matrix	ماتریس الحاقی [ریاضی]
identity matrix	ماتریس همانی [ریاضی]
the transpose of a matrix	ترانهاده یک ماتریس [ریاضی]
unit matrix	ماتریس همانی [ریاضی]
the main diagonal of a matrix	قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
element	یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
elements	یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
multivariable multimethod matrix	ماتریس چند متغیری- چندروشی
payoff matrix	ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
upper triangular matrix	ماتریس بالا مثلثی [ریاضی]
lower triangular matrix	ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
rowed	مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
scalar	مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
rows	مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
row	مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
transpose matrix	ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
sparse array	ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
bit image	[مجموعه ای از بیت ها که درحافظه کامپیوتر به صورت یک ماتریس مستطیلی ذخیره شده اند.]
customary	عادی
uncritical	عادی
gen	عادی
routines	عادی
commonest	عادی
commoners	عادی
unexceptional	عادی
naked	عادی
run of the mill	عادی
regulars	عادی
regular	عادی
normal	عادی
groovy	عادی
wonted	عادی
uncritically	عادی
habitual	عادی
ordinary	عادی
routine	عادی
private	عادی
privates	عادی
common	عادی
routinely	عادی
run-of-the-mill	عادی
ordinary passport	پاسپورت عادی
normal maintenance	محافظت عادی
one's self	در حال عادی
normal profit	سود عادی
normal range	محدوده عادی
normal termination	پایان عادی
ordinary income	درامد عادی
onery	عادی معمولی
normal voltage	ولتاژ عادی
normal price	قیمت عادی
normalization	عادی شدن
normality	حالت عادی
normal good	کالای عادی
matten of course	جیز عادی
eccentrics	غیر عادی
queer	غیر عادی
in the a way	بطریق عادی
eccentric	غیر عادی
nominal price	قیمت عادی
queerer	غیر عادی
matter of course	چیز عادی
queerest	غیر عادی
in the course of nature	بطریق عادی
normal	عادی معمولی
normality	عادی بودن
usual	عادی مرسوم
normal exit	درروی عادی
normal form	صورت عادی
macro	بطورغیر عادی
ordinary share	سهام عادی
nutcase	غیر عادی
nutcases	غیر عادی
uncommonly	غیر عادی
off the beaten track <idiom>	غیر عادی
addicts	عادی کردن
addict	عادی کردن
customarily	بطور عادی
commonly	بطور عادی
uncommon	غیر عادی
typical <adj.>	بافت عادی
supranormal <adj.>	فوق عادی
unwashed	جزومردم عادی
abnormal	غیر عادی
ordinary shareholder	سهامدار عادی
ornary	عادی معمولی
ornery	عادی معمولی
overage	سن عادی را گذرانده
private decument	سند عادی
private decument	عقد عادی
procedure message	پیام عادی
regular price	قیمت عادی
routine message	پیام عادی
supernormal	فوق عادی
abnormally	غیر عادی
subnormal	مادون عادی
the common run of men	مردمان عادی
the inevitable	چیزهای عادی
norms	روش عادی
norm	روش عادی
abnormous	غیر عادی
natural	دیوانه عادی
routine	امر عادی
deed under private	سند عادی
deed under private seal	سند عادی
private document	سند عادی
workaday	معمولی عادی
inevitability	امر عادی
normally	بطور عادی
oneself	در حال عادی
commons	مردم عادی
ruck	مردم عادی
rucks	مردم عادی
naturals	دیوانه عادی
wear and tear	فرسودگی عادی
average conditions	شرایط عادی
average revenue	قیمت عادی
common block	قرقره عادی
common foul	خطای عادی
common stock	سهام عادی
common stocks	سهام عادی
ordinary shares	سهام عادی
anomalous	غیر عادی
common whipping	بست عادی
preternatural	غیر عادی
rife	فراوان عادی
consuetudinary	عادی معمول
routines	طریقه عادی
deed under private signature	سند عادی
routines	امر عادی
routinely	طریقه عادی
habitual way of doing anything	راه عادی
routinely	کار عادی
habitualness	عادی بودن
routinely	امر عادی
routine	طریقه عادی