Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
full automatic lathe
ماشین تراش تمام اتوماتیک
Other Matches
cam operated automatic lathe
ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
full automatic
تمام اتوماتیک
fully automatic
تمام اتوماتیک
turnery
کارخانه تراش ماشین تراش
milling machine
ماشین تراش
automatic stub lathe
ماشین تراش
lathes
ماشین تراش
turning machine
ماشین تراش
lathe
ماشین تراش
automatic machine
ماشین تراش
lathe mandrel
مرغک ماشین تراش
precision lathe
ماشین تراش دقیق
planer machine
ماشین صفحه تراش
lathe dog
گیره ماشین تراش
spindles
هرزگرد ماشین تراش
chuck lathe
سه نظام ماشین تراش
spindle
هرزگرد ماشین تراش
automatic lathe for taper turning
ماشین تراش مخروطی
polishing lathe
ماشین تراش پرداخت
automatic lathe
ماشین تراش خودکار
automatic coping lathe
ماشین تراش خودکار
gap bridge
گلویی ماشین تراش
center lathe
ماشین تراش متمرکز
duplicating lathe
ماشین تراش نمونهای
turning chisel
اسکنه ماشین تراش
car wheel lathe
دستگاه ماشین تراش
center sleeve
مرغک ماشین تراش
turn
گشت ماشین تراش
capstan lathe
ماشین تراش دوار
turning chisel
قلم ماشین تراش
turns
گشت ماشین تراش
combination turret lathe
ماشین تراش کاپستان مرکب
polygonal turning machine
ماشین تراش چند لبه
automatic lathe operator
اپراتور ماشین تراش خودکار
semi automatic lathe
ماشین تراش نیمه خودکار
automatic roughing lathe
ماشین تراش سایشی خودکار
crank shaper
ماشین میل لنگ تراش
flat turret lathe
ماشین تراش رولور تخت
engine lathe
ماشین تراش با هرزگردهدایت و کشش
fixed center turret lathe
ماشین تراش با مرکز ثابت
lathe center
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
saddle
صفحه رنده بند ماشین تراش
saddled
صفحه رنده بند ماشین تراش
saddles
صفحه رنده بند ماشین تراش
slater
ماشین یا تیغه تراش پوست خام
planer
دستگاه رنده نجاری میزی ماشین صفحه تراش دروازهای
back gear
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
back gear shaft
محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
slabber
ماشین تراش تکه تکه کننده
interrupting
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
position
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
positioned
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
automatic
اتوماتیک
unmanned
اتوماتیک
an automatic
اتوماتیک
manual/automatic mode
اتوماتیک
automatics
اتوماتیک
autopilot
خلبان اتوماتیک
automatic speed selector
سلکتور اتوماتیک
automatic cutout
فیوز اتوماتیک
automatic pilot
خلبان اتوماتیک
automatic pilots
خلبان اتوماتیک
automatic welding
جوشکاری اتوماتیک
asr
ارسال و دریافت اتوماتیک
automated purchasing
خرید بصورت اتوماتیک
automatic control technology
تکنولوژی اتوماتیک کنترل
automatic direction finder
جهت یاب اتوماتیک
automatic mixture control
کنترل غلظت اتوماتیک
automatic programming
برنامه نویسی اتوماتیک
adp
پردازش داده اتوماتیک
computer integrated manufactureing
کارخانه کاملا" اتوماتیک
autocomplete
کامل شدن اتوماتیک
[کامپیوتر]
autopilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
cim
Integrated Computerکارخانه کاملا" اتوماتیک Input Computer
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
ride control
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
wraparound
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
low supercharger gear
دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
automatic recovery program
برنامه ترمیمی خودکار برنامه بازیابی اتوماتیک
parings
تراش
paring
تراش
shave
تراش
shaved
تراش
erasement
تراش
butteris
سم تراش
shaves
تراش
scart
تراش
rasure
تراش
paring knife
سم تراش
exfoliaion
تراش
paring iron
سم تراش
excoriation
تراش
erasion
تراش
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
sharper
مداد تراش
turning tool
قلم تراش
wood carver
چوب تراش
free cutting steel
فولاد خوش تراش
rasp
تراش دادن
sculptors
پیکر تراش
rasped
تراش دادن
grinding
تراش فلز
skiving tool
ابزار تراش
rasps
تراش دادن
cape chisel
قلم تراش
scalping iron
استخوان تراش
carver
سنگ تراش
xyster
استخوان تراش
skiving tool
قلم تراش
stonecutter
سنگ تراش
curette
الت تراش
form cutting tool
قلم تراش
cut stone
سنگ تراش
sculptress
پیکر تراش
flat fire
تیر تراش
boring cutter
قلم تراش
diamond cutter
الماس تراش
sharpener
مداد تراش
gear cutter
دنده تراش
grazing fire
اتش تراش
tile cutter
کاشی تراش
turner
تراش کار
turnery
تراش کاری
stonemason
سنگ تراش
turning tool
کارد تراش
skiver
پوست تراش
tool
قلم تراش
sculptor
پیکر تراش
cutting tool
قلم تراش
rasping
تراش دادن
faceted
تراش دار
shaper
صفحه تراش
sharpeners
مداد تراش
rough d.
الماس بی تراش
lathe tool
ابزار تراش
grazes
تیر تراش
grazes
اتش تراش
dredger
دستگاه کل تراش
dredgers
دستگاه کل تراش
chaser
قلم تراش
chasers
قلم تراش
lathe
چرخ تراش
scratching
تراش چرکنویس
scratches
تراش چرکنویس
scratched
تراش چرکنویس
lathes
چرخ تراش
grazed
اتش تراش
grazed
تیر تراش
graze
اتش تراش
cut
تراش دادن
cuts
تراش دادن
lapicide
سنگ تراش
machinability
قابلیت تراش
machinable
قابل تراش
machining allowance
تراش خور
graze
تیر تراش
cutters
الت تراش
cutter
الت تراش
parer
پوست تراش
scratch
تراش چرکنویس
turntables
صفحه تراش
stripping
تراش لایه رو
cut off tool
قلم تراش
beadings
تراش تسبیحی
nail files
ناخن تراش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com