Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
idle
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idled
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idles
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idlest
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
Other Matches
coupler
وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
modem
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
attachment
وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
phones
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoned
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phone
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoning
تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
feed
وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
feeds
وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
ocr
وسیلهای که حرف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و برای پردازش در کامپیوتر به حالت قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
optical
وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
ani
سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howlers
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howler
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
scan
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scans
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
acoustic coupler
وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange
مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephony
مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
telephone booth
کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths
کیوسک تلفن کابین تلفن
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
phone
تلفن تلفن زدن
phoning
تلفن تلفن زدن
phones
تلفن تلفن زدن
phoned
تلفن تلفن زدن
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
calling dial
صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
telephone operation
طرز کار تلفن کار تلفن
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
personal
وسیلهای
instrumental
وسیلهای
implemental
وسیلهای
output
وسیلهای که
outputs
وسیلهای که
PID
وسیلهای
smoker
وسیلهای که تولیددودکند
isolator
وسیلهای که قط ع میکند
smokers
وسیلهای که تولیددودکند
instrumental conditioning
شرطی شدن وسیلهای
magnetic tapes
وسیلهای با نوک مغناطیسی
magnetic tape
وسیلهای با نوک مغناطیسی
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
waterspout
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
steering wheel puller
وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
enclosures
پوشش محافظ برای وسیلهای
waterspouts
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
synthesisers
وسیلهای که چیزی تولید میکند
readout
وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
enclosure
پوشش محافظ برای وسیلهای
synthesizers
وسیلهای که چیزی تولید میکند
synthesizer
وسیلهای که چیزی تولید میکند
boomeranging
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
cushioned
وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushion
وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushioning
وسیلهای که شبیه تشک باشد
suppressor
وسیلهای که مانع را حذف میکند
boomeranged
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
compensator
وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
boomerang
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
cushions
وسیلهای که شبیه تشک باشد
detectors
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
detector
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
fire lit
وسیلهای که با اتش روشن شود
boomerangs
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
telephoning
تلفن
telephone
تلفن
telephone operator
تلفن چی
telephones
تلفن
telephoned
تلفن
phone
تلفن
telephone circuit
خط تلفن
phoned
تلفن
operators
تلفن چی
service man
تلفن چی
phones
تلفن
operator
تلفن چی
phoning
تلفن
telephone code
کد تلفن
telephone line
خط تلفن
telephone jack
جک تلفن
eraser
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
carrier
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
meanest
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
stabilisers
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
coder
وسیلهای که یک سیگنال را رمز گذاری میکند
meaner
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
continuous
وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد
transients
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
transient
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
adders
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
telescope
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
burners
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
telescopes
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
erasers
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
loggers
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
logger
وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
logger
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
loggers
وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
adder
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
stabilizer
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
burner
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
mean
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
chips
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
display
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
omr
وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
lures
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
lure
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
lured
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
luring
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
viscosimeter
وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
displayed
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
displays
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
barcropper
وسیلهای که میل گرد را قطع میکند
displaying
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
chip
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
carriers
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
call box
کابین تلفن
call box
کیوسک تلفن
telephone number
شماره تلفن
earphones
گوشی تلفن
telephone numbers
شماره تلفن
call box
اتاقک تلفن
earphone
گوشی تلفن
call box
تلفن صحرایی
call boxes
اتاقک تلفن
ring up
<idiom>
تلفن زدن
log
شماره تلفن
photophone
تلفن نوری
extensions
تلفن فرعی
residance telephone
تلفن منزل
repeating coil
مبدل تلفن
extension
تلفن فرعی
auto
شماره تلفن
radiotelephone
تلفن بی سیم
autos
شماره تلفن
radiophone
تلفن بیسیم
radio telephony
تلفن بیسیم
logs
شماره تلفن
call up
<idiom>
تلفن کردن
sound powered telephone
تلفن صوتی
call boxes
کابین تلفن
call boxes
کیوسک تلفن
call boxes
تلفن صحرایی
extension telephone
تلفن فرعی
hot line
تلفن قرمز
telephone book
دفتر تلفن
telephone book
راهنمای تلفن
telephone books
دفتر تلفن
telephone books
راهنمای تلفن
address book
دفترچه تلفن
speaking circuit
مدار تلفن
personal
شماره تلفن ها
hot lines
تلفن قرمز
telephone loope
حلقه تلفن
telephone density
تراکم تلفن
telephone plug
دوشاخه تلفن
telephone current
جریان تلفن
telephone receiver
گوشی تلفن
telephone cord
بند تلفن
telephone conduit
کانال تلفن
telephone condenser
خازن تلفن
telephone relay
رله تلفن
telephone exchanges
مرکز تلفن
telephone ringer
زنگ تلفن
receiver
گوشی تلفن
telephone earphone
گوشی تلفن
telephone network
شبکه تلفن
ring
تلفن زدن
telephone operation
عملکرد تلفن
ring
تلفن حلقه
telephone fuse
فیوز تلفن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com