English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
Other Matches
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
current expenditure هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
aristocracies حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
aristocracy حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
professionals پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professional پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
well there are actors and actors آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
financial statement صورت مالی گزارش مالی
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
tradesman پیشه ور
vocations پیشه
handicraftsman پیشه ور
artisan پیشه ور
craftbrother هم پیشه
job پیشه
professions پیشه
functions پیشه
functioned پیشه
artisans پیشه ور
vocation پیشه
craft پیشه
mysteries پیشه
crafts پیشه
traded پیشه
mystery پیشه
tradesmen پیشه ور
walk of life پیشه
trade پیشه
profession پیشه
walks of life پیشه
jobs پیشه
function پیشه
line of business پیشه
occupation پیشه
calling پیشه
avocation پیشه
careers پیشه
artificer پیشه ور
career پیشه
careering پیشه
careered پیشه
occupations پیشه
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
jackdaws کلاغ پیشه
pursuit حرفه پیشه
jackdaw کلاغ پیشه
amorist عاشق پیشه
line of business شاخه پیشه
oppressive ستم پیشه
professionally از لحاظ پیشه
the long robe پیشه قضائی
amative عاشق پیشه
supervisory مباشر پیشه
studios پیشه گاه
trade پیشه حرفه
traded پیشه حرفه
handicraft پیشه دستی
freelancer پیشه ور آزاد
practice رویه پیشه
chisel tooth دندان پیشه
profession of medicine پیشه پزشکی
pursuits حرفه پیشه
studio پیشه گاه
practice کار پیشه
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
he is a physician byprofession پیشه او پزشکی است
industry پیشه و هنر ابتکار
career women زن دارای حرفه یا پیشه
laid up in bed پیشه ویژه رشته
career woman زن دارای حرفه یا پیشه
ministry of industry وزارت پیشه و هنر
industries پیشه و هنر ابتکار
good will حق کسب و پیشه وتجارت
professionally ازراه پیشه یاکسب
craft guild صنف پیشه وران
traded پیشه وری کاسبی
professions پیشگانی پیشه کار
trade پیشه وری کاسبی
profession پیشگانی پیشه کار
professions افهار پیشه و حرفه
profession افهار پیشه و حرفه
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
incoming امده
who came? که امده
who came? کی امده
fordone از پا در امده
ridgy بر امده
gibbous بر امده
to retain a freelancer استخدام کردن پیشه ور آزاد
specialism پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms پیروی علم یا پیشه ویژه
underhung پیش امده
new come تازه امده
saleint بیرون امده
saleintiant بیرون امده
unbred بدببار امده
in- :رسیده امده
protractive جلو امده
in :رسیده امده
protrusile جلو امده
worked up ازکار در امده
aggregates جمع امده
landed فرود امده
overshot پیش امده
protrudent جلو امده
red hot تاب امده
projective جلو امده
prognathous پیش امده
prognathic پیش امده
peregrin or rine از خارجه امده
protrusive جلو امده
jutting پیش امده
aggregate جمع امده
overdue دیر امده
leavened bread نان ور امده
worker ازکار در امده
red-hot تاب امده
exopathic ازبیرون امده
impassionate به جنبش امده
exserted بیرون امده
get بدست امده
gets بدست امده
getting بدست امده
enthetic ازبیرون امده
exserted پیش امده
jambs تیربیرون امده
jamb تیربیرون امده
left over زیاد امده
eminence پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
bay window پنجره پیش امده
unhandy مشکل بدست امده
take steps اقدامات بعمل امده
cantilever تیر پیش امده
inchoate تازه بوجود امده
projecting jaw ارواره پیش امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
you might have come باید امده باشید
beetle brow پیشانی پیش امده
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
ecstatically بوجد امده نشئهای
apogean از زمین بالا امده
peregrine ازخارجه امده مسافر
petiolar از برگدم بیرون امده
bay windows پنجره پیش امده
self born از خود بوجود امده
neoteric تازه بدنیا امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
actual job [job held] [occupation held] پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
nostradamus کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
flange لبه بیرون امده چرخ
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
visors لبه پیش امده کلاه
bow windows پنجره پیش امده کمانی
to t. to account زیر account امده است
bow window پنجره پیش امده کمانی
hardly earned money پول سخت بدست امده
air landed فرود امده از راه هوا
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
visor لبه پیش امده کلاه
lugs هر عضو جلو امده چیزی
lugging هر عضو جلو امده چیزی
flanges لبه بیرون امده چرخ
instances have occurred that مواردی پیش امده است
extrusive اخراج کننده بیرون امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
prognathic دارای ارواره پیش امده
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
lug هر عضو جلو امده چیزی
lugged هر عضو جلو امده چیزی
to run short زیر short امده است
venose دارای رگهای متعددوبر امده
vizor لبه پیش امده کلاه
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
rigger کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com