English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
streetwise ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
Other Matches
We have problems of our own. ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
growing pains مشکلات
difficulties مشکلات
problem checklist فهرست مشکلات
economic problems مشکلات اقتصادی
take it <idiom> تحمل مشکلات
battle problems مشکلات رزمی
work in مشکلات را از میان برداشتن
bite the bullet <idiom> فائق آمدن بر مشکلات
on one's feet <idiom> رهایی ازبیماری یا مشکلات
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
There is a mountain of difficulties . کوهی از مشکلات وجود دارد
structuring تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
pull off باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
structures تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
calculator ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculators ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
through thick and thin <idiom> دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
alpha beta technique روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
burgess شهری
twonsman شهری
townspeople شهری
municipal شهری
urban <adj.> <noun> شهری
citizen شهری
citizens شهری
civic شهری
townswoman زن شهری
townee شهری
oppidan شهری
towny شهری
civil شهری
city slicker شهری
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
collisions برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision برخورد کردن برخورد تصادف کردن
phiadelphian شهری ازامریکا
urban population جمعیت شهری
urbanising شهری کردن
urbanises شهری کردن
civil خدمات شهری
urbanised شهری کردن
extra-mural فرا شهری
locals مکانی شهری
local مکانی شهری
urban renewal احیای شهری
town houses خانه شهری
urban rug قالی شهری
urbanizing شهری کردن
urbanizes شهری کردن
urbanized شهری کردن
interurban داخل شهری
urbanize شهری کردن
urban servitudes خدمات شهری
town house خانه شهری
urban renewal توسعه شهری
metropolitan مادر شهری
citify شهری کردن
townsfolk مردم شهری
urbanization شهری سازی
town meeting انجمن شهری
streetcars تراموای شهری
streetcar تراموای شهری
tramcar واگن شهری
placing میدان شهری
suburban برون شهری
places میدان شهری
place میدان شهری
people تن [جمعیت شهری]
problem زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problems زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
agony aunt شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
orientated زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد
adroit <adj.> ماهر
dextrous ماهر
dexterous ماهر
neat handed ماهر
handy ماهر
pert ماهر
handiest ماهر
handier ماهر
skillful ماهر
adept ماهر
light handed ماهر
diligent <adj.> ماهر
skillful Šetc ماهر
hardworking <adj.> ماهر
industrious <adj.> ماهر
proficient ماهر
sedulous <adj.> ماهر
studious <adj.> ماهر
skilful ماهر
deft ماهر
skilled ماهر
workmanlike ماهر
assiduous <adj.> ماهر
light footed ماهر
experts ماهر
expert ماهر
knacky ماهر
industrious ماهر
he was neat ماهر
workmanly ماهر
fine fingered ماهر
wieldy ماهر
civil defense پدافند ازمناطق شهری
sienna نام شهری در ایتالیا
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
drop letter نامه پست شهری
townswoman دختر شهری فاحشه
ley den نام شهری در هلند
to patrol a town شهری را گشت زدن
street car راه اهن شهری
trolleybus واگن برقی شهری
intercity train قطار بین شهری
To lay siege to a city . شهری را محاصره کردن
urbanity اعتیاد بزندگی شهری
trolley car واگن برقی شهری
urbanism اعتیاد بزندگی شهری
flutters کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
user زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
fluttered کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
users زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
fluttering کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
flutter کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
slick ماهر صاف
skilled ماهر و باتجربه
versant ماهر واستاد
jimmy ماهر دیلم
jimmies ماهر دیلم
semiskilled نیمه ماهر
craftsmen کارگر ماهر
articulate ماهر در صحبت
slickest ماهر صاف
cunning ماهر زیرکی
articulates ماهر در صحبت
articulating ماهر در صحبت
expert gunner توپچی ماهر
masters ماهر شدن
qualify ماهر شدن
qualifies ماهر شدن
water dog شناگر ماهر
light foot ماهر تردست
craftsman کارگر ماهر
flunkys غیر ماهر
marksman تیرانداز ماهر
understandings مطلع ماهر
journeyman کارگر ماهر
journeymen کارگر ماهر
nattier پاکیزه ماهر
understanding مطلع ماهر
greatest متعدد ماهر
nattiest پاکیزه ماهر
natty پاکیزه ماهر
great متعدد ماهر
flunkies غیر ماهر
master ماهر شدن
flunkeys غیر ماهر
mastered ماهر شدن
flunkey غیر ماهر
great- متعدد ماهر
skilled worker کارگر ماهر
marksmen تیرانداز ماهر
skilled labour کارگر ماهر
shotmaker شوت زن ماهر
semi skilled نیمه ماهر
scientail ماهر علمی
tactically ماهر ماهرانه
flunky غیر ماهر
tactical ماهر ماهرانه
sharpshooter تیرانداز ماهر
culturing عوارض شهری مناطق شهرنشین
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
to raze a city to the ground شهری را با خاک یکسان کردن
cultures عوارض شهری مناطق شهرنشین
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
inverness اینورس نام شهری دراسکاتلند
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
culture عوارض شهری مناطق شهرنشین
exurb ناحیه یا منطقهء خارج شهری
Coventry نام شهری است درانگلستان
mushroom city شهری که زود ترقی میکند
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
urban مربوط به شهر مراکز شهری
to prostrate a city شهری را با خاک یکسان کردن
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
intercity train قطار بین شهری با توقف
liverpudlian اهل لیورپول شهری ازانگلیس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com