Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
Other Matches
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
liabilities
تعهد موجودی بانکی
liability
تعهد موجودی بانکی
all men
کلیه مردم
the t. population
کلیه جمعیت همه مردم
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer.
کانالتان را فردا
[به این برنامه]
تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
nephrogenic
ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hottest
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
perpetual inventory
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
earmarked stock
موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stockade
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
stockades
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
granted that ...........
فرض میکنیم که .......
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
wellŠwhat of it?
بسیار خوب فرض میکنیم اینطور باشد
consideration
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranty
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties
تضمین تعهد تعهد قانونی
democracies
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
popular
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite
مردم خواست رای قاطبه مردم
stocked
موجودی موجودی کالا
stock
موجودی موجودی کالا
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
limited company
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
populations
تعداد مردم مردم
population
تعداد مردم مردم
let us say
فرض کنیم
let us play
بازی کنیم
let us be brief
مختصر کنیم
let us be brief
کوتاه کنیم
briefly speaking
مختصر کنیم
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
شرکت مادر شرکت مرکزی
let ab be equal to cd
فرض کنیم ab با cd برابرباشد
Let us suppose ...
حالا فرض کنیم که ...
We move out on the 1st.
ما یکم بارکشی می کنیم.
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
We live in the Machine Age .
ما درعصر ماشین زندگه می کنیم
peach and straddle
بالا می کشیم وخرابش می کنیم
I want to swim ,are you on ?
اهلش هستی شنا کنیم ؟
We'd like to pay separately.
ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
let us make a p for home
کوشش کنیم زودبخانه برسیم
periodic stock check
کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
Let's drop the subject.
از این موضوع صرف نظر کنیم .
Could you put us up for the night ?
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
We should be leaving now.
باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
it can be altered at pleasure
هر وقت بخواهیم میتوانیم انرااصلاح کنیم
We've given notice that we're moving out of the apartment.
ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
Lets talk man to man .
بیا مرد ومردانه با هم صحبت کنیم
We should not indulge in personalities.
نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
i had best to leaveit
بهترین کاران است که ان راول کنیم
It's time to prepare the meal.
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
A rapid response would be appreciated.
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
Lets suppose the news is true .
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
starting with the issue of July 1
هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
We must inquire into this matter.
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
kidneys
کلیه
reins
کلیه ها
kidney
کلیه
all-
کلیه
all
کلیه
Supposing it rains , what shall you do ?
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
We all think he is very nice.
ما همه فکر می کنیم که او
[مرد]
آدم خوبی است.
We do not usually go places that cost a lot of money.
ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
paranephric
مجاور کلیه
renal calculus
ریگ کلیه
all hands
کلیه پرسنل
nephroptosis
کلیه متحرک
nephralgia
قولنج کلیه
floating kidney
کلیه متحرک
reniform
کلیه مانند
renal
وابسته به کلیه ها
entireforce
کلیه نیرو
renal gravel
حصات کلیه
reniform
شبیه کلیه
renal gravel
ریک کلیه
all arms
کلیه نیروها
entireforce
کلیه قوا
Well, now everyone's here, we can begin.
خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
He's always moaning that we use too much electricity.
او
[مرد]
همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
paranephros
غده روی کلیه
reins
محل کلیه در بدن
azoth
علاج کلیه دردها
against all risks
در براب کلیه خطرات
tenantary
کلیه مستاجرین یک ملک
ornis
کلیه مرغان یک سرزمین
Let's play for keeps.
بیا جدی بازی کنیم.
[روی پول یا هر چیزی بها دار]
renal calculus
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
all available
کلیه توپخانه حاضر به تیر
nephrolith
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
Chronic kidney disease
[CKD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
disclaim all liability
کلیه بدهیها را انکار کردن
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
demesne
کلیه زمین مایملک یک شخص
syngraph
سندی که به مهر و امضا کلیه
the total population
تمامی نفوس کلیه جمعیت
The ship and all its crew were lost .
کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
chronic renal disease
[CRD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
kidney stone
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
body corporate
شرکت شرکت سهامی
adrenocortical
وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
nephrosis
بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
adrenal
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
To sweep the board .
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
fauna
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
avifauna
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
flora
کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
tenantry
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
supplies
موجودی
balance in hand
موجودی
holding
موجودی
assets
موجودی
stock
موجودی
repertoire
موجودی
storing
موجودی
store
موجودی
stocked
موجودی
minimum stock level
موجودی
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
corporative state
حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
cortin
ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
showdown
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
All thing considered.
باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
showdowns
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
troop test
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
Cicim
جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
All wages were scaled up to 15 per cent .
کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
suet
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
quick assets
موجودی نقدشو
inventories
موجودی کالا
inventory
موجودی کالا
stock valuation
ارزیابی موجودی
inventory
لیست موجودی
stocked
موجودی انبار
stock accounting
حسابداری موجودی
inventory
فهرست موجودی
valuation of stock
ارزیابی موجودی
fund
موجودی سرمایه
funded
موجودی سرمایه
funded
موجودی دارائی
fund
موجودی دارائی
stock
به موجودی افزودن
stock check
کنترل موجودی
stock
موجودی ذخیره
stocked
موجودی ذخیره
stock control
کنترل موجودی
stock
موجودی انبار
stock audit
حسابرسی موجودی
stock adjustment
تطبیق موجودی
stock taking
رسیدگی به موجودی
surplus stock
موجودی اضافی
reserve stock
موجودی ذخیره
safety stock
موجودی تضمینی
stock account
حساب موجودی
stock adjustment
تعدیل موجودی
warehouse stock
موجودی انبار
surplus stock
موجودی مازاد
stock record
سابقه موجودی
stocked
به موجودی افزودن
instruction repertoire
موجودی دستورالعمل
buffer stock
موجودی احتیاطی
supplying
موجودی جایگیرموقتی
cycle stock
موجودی فعال
excess stock
موجودی مازاد
exhaust bin level
فاقد موجودی
exhaust bin level
اتمام موجودی
buffer stock
موجودی ذخیره
inventory management
مدیریت موجودی
financial assets
موجودی مالی
inventory discrepancy
اختلاف موجودی
idle stock
موجودی بی مصرف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com