Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
working capital |
مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی |
|
|
Other Matches |
|
over capitalised |
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن |
debt discount |
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ |
current liability |
بدهی جاری |
surcharge |
مبلغ جریمه نرخ اضافی |
surcharges |
مبلغ جریمه نرخ اضافی |
capitalization |
جمع مبلغ سرمایه |
investments |
مبلغ سرمایه گذاری شده |
investment |
مبلغ سرمایه گذاری شده |
outlay |
مبلغ سرمایه گذاری شده خرج |
capital liability |
بدهی سرمایه |
working capacity |
سرمایه جاری |
current liability |
اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد |
current asset cycle |
زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است |
due bill |
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست |
drivel |
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن |
customs of the services |
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها |
conversion |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
conversions |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
dropper |
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی |
droppers |
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی |
surcharges |
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی |
surcharge |
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی |
over break |
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود |
surcharges |
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه |
surcharge |
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه |
supply price of capital |
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری |
capital stock |
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود |
capital consumption allowance |
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه |
outrigged |
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی |
expanded memory system |
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند |
liquidity trap |
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند |
disinvestment |
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری |
capitalization |
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه |
current cost accounting |
حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری |
extra duty |
وفیفه اضافی ماموریت اضافی |
multiplier principle |
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد |
financiers |
سرمایه دار سرمایه گذار |
financier |
سرمایه دار سرمایه گذار |
capital gain |
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته |
capitalism |
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری |
residential investments |
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی |
acceleration principle |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
overcapitalization |
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی |
desired investment |
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر |
cooperative scorer |
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک |
unintended investment |
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده |
marginal utility of capital |
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه |
registered capital |
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده |
collapse capitalism |
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری |
capital program |
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه |
shedding |
خون جاری ساختن جاری ساختن |
shed |
خون جاری ساختن جاری ساختن |
sheds |
خون جاری ساختن جاری ساختن |
summa |
مبلغ |
amount |
مبلغ |
amount |
: مبلغ |
quantity |
مبلغ |
quantities |
مبلغ |
amounts |
مبلغ |
amounts |
: مبلغ |
sum |
مبلغ |
sums |
مبلغ |
amounting |
مبلغ |
propagandists |
مبلغ |
amounting |
: مبلغ |
amounted |
: مبلغ |
amounted |
مبلغ |
propagandist |
مبلغ |
promoter |
مبلغ |
tots |
مبلغ |
tot |
مبلغ |
promoters |
مبلغ |
lump sum |
مبلغ کل |
lump sums |
مبلغ کل |
quantum |
مبلغ |
marxist economics |
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد |
turnover |
مبلغ فروش |
pittance |
مبلغ جزئی |
converter |
مبلغ مذهبی |
gross amount |
مبلغ ناخالص |
convertor |
مبلغ مذهبی |
the entire sum |
تمامی مبلغ |
twopence |
مبلغ دو پنس |
balance of the amount |
باقیمانده مبلغ |
dribblet |
مبلغ کوچک |
price |
مبلغ شرطبندی |
prices |
مبلغ شرطبندی |
round |
مبلغ زیاد |
roundest |
مبلغ زیاد |
missionary |
مبلغ مذهبی |
missionaries |
مبلغ مذهبی |
premium |
مبلغ بیمه |
premiums |
مبلغ بیمه |
missioner |
مبلغ مذهبی |
to figure up |
مبلغ یا میزان |
evengelist |
مبلغ مسیحی |
chicken feed |
مبلغ ناچیز |
carry forward |
مبلغ منقول |
pin money |
مبلغ ناچیز |
entirenss |
جمع کل مبلغ کل |
backing |
مبلغ شرطبندی |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
ratal |
مبلغ مشمول مالیات |
hike |
مبلغ رابالا بردن |
hikes |
مبلغ رابالا بردن |
it was a |
مبلغ زیادی بود |
hiked |
مبلغ رابالا بردن |
hiking |
مبلغ رابالا بردن |
exaggerated |
مبلغ اغراق امیز |
deductible |
مبلغ قابل کسر |
Fine words butter no parsnips. |
از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای |
It was some consikerable amount. |
مبلغ قابل ملاحظه ای بود |
even money |
مبلغ مساوی در شرط بندی |
What is this amount for? |
این مبلغ برای چیست؟ |
i undertake to pay that sum |
متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم |
blank check |
چک امضاء شده بدون مبلغ |
entry fee |
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه |
net amount payable to contractor |
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار |
bond discount |
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه |
handicap stake |
مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست |
The return on the bonds amounts to ... |
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ... |
running key |
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز] |
He deducts the amount from the invoice. |
او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند. |
discounted cash flow |
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی |
liabilities |
بدهی |
liability |
بدهی |
debiting |
بدهی |
liability to disease |
بدهی |
indebtedness |
بدهی |
debts |
بدهی |
debited |
بدهی |
due |
بدهی |
debits |
بدهی |
debt |
بدهی |
debit |
بدهی |
debts |
بدهی داشتن |
liability insurance |
بیمه بدهی |
capital liability |
بدهی درازمدت |
debt burden |
بار بدهی |
debit note |
صورتحساب بدهی |
credit note |
سند بدهی |
debt |
بدهی داشتن |
collective liability |
بدهی جمعی |
promissory notes |
سند بدهی |
oxygen debt |
بدهی اکسیژن |
promissory note |
سند بدهی |
promissory note |
برگه بدهی |
legal liability |
بدهی قانونی |
contingent liability |
بدهی اتفاقی |
contingent liability |
بدهی احتمالی |
back |
بدهی پس افتاده |
backs |
بدهی پس افتاده |
credit notes |
سند بدهی |
promissory notes |
برگه بدهی |
liabilities and assets |
بدهی و دارایی |
to get into debt |
بدهی پیداکردن |
acknowledgement of debt |
اقرار به بدهی |
acknowladgement of debt |
قبول بدهی |
to be in debt |
بدهی داشتن |
absolute liability |
بدهی مطلق |
net debt |
بدهی خالص |
national debt |
بدهی ملی |
due bill |
سند بدهی |
public debt |
بدهی دولت |
arrear |
بدهی معوق |
floating debt |
بدهی متغیر |
debt perpetrator |
خطاکار در بدهی |
an active debt |
بدهی با ربح |
arrear |
بدهی پس افتاده |
debiting |
ستون بدهی |
debited |
حساب بدهی |
debiting |
حساب بدهی |
admission of liability |
قبول بدهی |
debited |
ستون بدهی |
debt perpetrator |
مرتکب بدهی |
private debt |
بدهی خصوصی |
bank overdraft |
بدهی به بانک |
liquidation |
پرداخت بدهی |
debit |
ستون بدهی |
debit card |
کارت بدهی |
debits |
ستون بدهی |
debit |
حساب بدهی |
the d. of a debt |
پرداخت بدهی |
book debts |
بدهی دفتری |
debits |
حساب بدهی |
small claim |
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است |
cash-and-carries |
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد |
cash and carry |
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد |
regressive tax |
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند |
cash-and-carry |
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد |
The borrower is absolutely free to use the amount. |
وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است . |
debiting |
در ستون بدهی گذاشتن |
rebate |
پرداخت قسمتی از بدهی |
rebates |
پرداخت قسمتی از بدهی |
To be in debt up to ones ears. |
غرق بدهی بودن |
solvency |
توانایی پرداخت بدهی |
debits |
در ستون بدهی گذاشتن |
chargeable |
قابل بدهی یا پرداخت |
due |
بدهی موعد پرداخت |
charge account |
حساب بدهی مشتری |