English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
Other Matches
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
promoters مبلغ
amounting مبلغ
amounts : مبلغ
amounts مبلغ
propagandist مبلغ
quantum مبلغ
amounting : مبلغ
summa مبلغ
propagandists مبلغ
promoter مبلغ
quantity مبلغ
tot مبلغ
amount : مبلغ
sums مبلغ
amount مبلغ
sum مبلغ
amounted : مبلغ
lump sums مبلغ کل
lump sum مبلغ کل
amounted مبلغ
tots مبلغ
quantities مبلغ
backing مبلغ شرطبندی
premiums مبلغ بیمه
entirenss جمع کل مبلغ کل
prices مبلغ شرطبندی
price مبلغ شرطبندی
twopence مبلغ دو پنس
gross amount مبلغ ناخالص
balance of the amount باقیمانده مبلغ
dribblet مبلغ کوچک
evengelist مبلغ مسیحی
premium مبلغ بیمه
pin money مبلغ ناچیز
convertor مبلغ مذهبی
converter مبلغ مذهبی
carry forward مبلغ منقول
to figure up مبلغ یا میزان
missionaries مبلغ مذهبی
chicken feed مبلغ ناچیز
round مبلغ زیاد
roundest مبلغ زیاد
turnover مبلغ فروش
missionary مبلغ مذهبی
missioner مبلغ مذهبی
the entire sum تمامی مبلغ
pittance مبلغ جزئی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
exaggerated مبلغ اغراق امیز
deductible مبلغ قابل کسر
it was a مبلغ زیادی بود
capitalization جمع مبلغ سرمایه
hiked مبلغ رابالا بردن
hikes مبلغ رابالا بردن
ratal مبلغ مشمول مالیات
hiking مبلغ رابالا بردن
hike مبلغ رابالا بردن
investments مبلغ سرمایه گذاری شده
i undertake to pay that sum متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
blank check چک امضاء شده بدون مبلغ
It was some consikerable amount. مبلغ قابل ملاحظه ای بود
Fine words butter no parsnips. از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
investment مبلغ سرمایه گذاری شده
What is this amount for? این مبلغ برای چیست؟
surcharge مبلغ جریمه نرخ اضافی
surcharges مبلغ جریمه نرخ اضافی
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
net amount payable to contractor مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
handicap stake مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
outlay مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
adequate مساوی
bracketed مساوی
split مساوی
peel مساوی
peels مساوی
save off مساوی
identical مساوی
all مساوی
all- مساوی
euqal مساوی
square مساوی
equivalent مساوی
draws مساوی
draw مساوی
plus/equals key مساوی
squared مساوی
squaring مساوی
squares مساوی
ties مساوی
tie مساوی
even <adj.> مساوی
all square مساوی
equalise مساوی
hikiwate مساوی
no set مساوی
equivalents مساوی
identic مساوی
He deducts the amount from the invoice. او [مرد] این مبلغ را از حساب کسر می کند.
working capital مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
discounted cash flow مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
part جزء مساوی
On an equal footing. بر پایه مساوی
equalling برابر مساوی
equalizes مساوی کردن
even تراز مساوی
equals برابر مساوی
nonpareil غیر مساوی
equalled برابر مساوی
equaling برابر مساوی
go halves <idiom> تقسیم مساوی
measure up <idiom> مساوی بودن
paripassu مساوی همدرجه
moiety قسمت مساوی
tie vote اراء مساوی
equaled برابر مساوی
equal برابر مساوی
adequate مساوی ساختن
equalized مساوی کردن
equalize مساوی کردن
equally <adv.> به طور مساوی
equidistance مسافت مساوی
equalising مساوی کردن
equalizing مساوی کردن
just as well <adv.> به طور مساوی
equalises مساوی کردن
equalised مساوی کردن
dead even کاملا مساوی
isodiametric دارای ابعاد مساوی
isodiametric دارای قطر مساوی
equates برابرگرفتن مساوی پنداشتن
isoelectric دارای فشارالکتریکی مساوی
chronologer مساوی است بازاقخگخمخلهسف
equidistant دارای مسافت مساوی
isotonic دارای کشش مساوی
three square دارای سه ضلع مساوی
equated برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equate برابرگرفتن مساوی پنداشتن
homographic مساوی از حیث املاء
equiangular دارای زوایای مساوی
equaliser امتیاز مساوی کننده
stand off مساوی یاهیچ به هیچ
stand-off مساوی یاهیچ به هیچ
stand-offs مساوی یاهیچ به هیچ
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
The borrower is absolutely free to use the amount. وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
regressive tax مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
ana ازهر کدام بمقدار مساوی
equalled : برابر شدن با مساوی بودن
amortization پرداخت بدهی به اقساط مساوی
equaling : برابر شدن با مساوی بودن
equaled : برابر شدن با مساوی بودن
coursed rubble masonry سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
isodynamic دارای نیروی مغناطیسی مساوی
to add equals اعداد مساوی را با هم جمع کردن
tie-breaks بهم خوردن وضع مساوی
equally بیک درجه بطور مساوی
aliquot بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
tie-break بهم خوردن وضع مساوی
equal : برابر شدن با مساوی بودن
isotonic دارای اهنگ مساوی هم توان
equalize مساوی یاهم شکل کردن
equalling : برابر شدن با مساوی بودن
equalized مساوی یاهم شکل کردن
equalizes مساوی یاهم شکل کردن
equalizing مساوی یاهم شکل کردن
equicaloric دارای کالری و نیروی مساوی
equals : برابر شدن با مساوی بودن
equimolal دارای غلظت ملکولی مساوی
skittering ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
fair play <idiom> عدالت ،مساوی ،عمل درست
equalising مساوی یاهم شکل کردن
like as we lie طرفین دارای ضربات مساوی
tie break بهم خوردن وضع مساوی
equalises مساوی یاهم شکل کردن
equalised مساوی یاهم شکل کردن
deuce مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments طرح بندی صورت بندی
classification طبقه بندی رده بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
classifications طبقه بندی رده بندی
lineament طرح بندی صورت بندی
wording جمله بندی کلمه بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com