English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
very large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
Search result with all words
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
Other Matches
large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
ultra large scale integration مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
lsi Integration Scale Large مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
medium scale integration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
small scale integration مجتمع سازی در مقیاس کوچک
medium scale intergration مجتمع سازی در مقیاس متوسط
msi مجتمع سازی در مقیاس متوسط Integration Scale edium
usli مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
integration مجتمع سازی
large scale مقیاس بزرگ
large scale در مقیاس بزرگ
large-scale در مقیاس بزرگ
on a grand scale <adv.> در مقیاس بزرگ
large-scale مقیاس بزرگ
large scale map نقشه مقیاس بزرگ
cadastral map نقشه مقیاس بزرگ
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
grand division مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
scaling مقیاس سازی
excessive بسیار یا بزرگ
colossal بسیار بزرگ
opto electronics تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
wafer scale integration یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
nominal scale شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
ultra- در معنای بسیار بزرگ
megalopolis شهر بسیار بزرگ
super بسیار خوب بزرگ اندازه
very large data base پایگاه داده بسیار بزرگ
biblical proportions به اندازه بسیار زیاد [بزرگ]
ratioing کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
ssi Integartion Scale Small مجمتع سازی در مقیاس کوچک
leather back لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
cumulo nimbus ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
magnifcation بزرگ سازی
magnification بزرگ سازی درشت نمایی
magnifications بزرگ سازی درشت نمایی
barleycorn مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
ratio print عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
hard دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
harder دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hardest دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
centigrade temperature scale مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
integrate circuit transistor ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
complex مجتمع
colonies مجتمع
colony مجتمع
complexes مجتمع
integrate resistor مقاومت مجتمع
integrate circuit مدار مجتمع
integrate مجتمع کردن
biocinosis مجتمع زیستی
integrate electronics الکترونیک مجتمع
hardware مدارهای مجتمع
integrates مجتمع کردن
integrated program برنامه مجتمع
cell assembly مجتمع یاختهای
i.c. مدار مجتمع
integrated circuit مدار مجتمع
tail clusters ابگیرهای مجتمع
integrate transmission line خط انتقال مجتمع
integrating مجتمع کردن
regrouped مجتمع شدن
integrated circuit مدار مجتمع IC
assembles مجتمع کردن
assembled مجتمع کردن
regroup مجتمع شدن
assemble مجتمع کردن
port complex مجتمع بندری
integrate system سیستم مجتمع
regrouping مجتمع شدن
regroups مجتمع شدن
monolithic integrated circuit مدار مجتمع یکپارچه
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
medium scale integration مدار مجتمع با دو قطعه
integrate electronic component قطعه الکترونیکی مجتمع
idp پردازش داده مجتمع
microcircuit مدار مجتمع پیچیده
integrate magnetic circuit مدار مغناطیسی مجتمع
integrated software نرم افزار مجتمع
join up مجتمع کردن هواپیماها
integrated data processing پردازش داده مجتمع
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
integrate transmission system سیستم انتقال مجتمع
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
integrate semiconductor circuit مدار نیمه هادی مجتمع
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
microcontroller مدار مجتمع که حاوی CPU
integrate circuit technology مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
integrated accounting package بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
speeches مدار مجتمع با صوت تولید شده .
parallel مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
paralleled مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
speech مدار مجتمع با صوت تولید شده .
parallels مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallelling مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
parallelled مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
paralleling مدار مجتمع مخصوص که تمام تصدیق ها
crom قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
base complex مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
generation کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
generations کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
metres مقیاس
k scale مقیاس ک
scaling مقیاس
full-size بخ مقیاس یک به یک
measure مقیاس
f scale مقیاس اف
meter مقیاس
metre مقیاس
z scale مقیاس " زی "
t scale مقیاس T
indicator مقیاس
scale مقیاس
meters مقیاس
nominal scale مقیاس
criterion مقیاس
full size بخ مقیاس یک به یک
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
substrate ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود
comprehensive job کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
jumbo chip مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
ices System Engineering IntegratedCivil سیستم مجتمع مهندسی عمران
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
standard نورم مقیاس
percentile scale مقیاس صدکی
meters مقیاس میزان
scalogram مقیاس تراکمی
scale up افزایش مقیاس
ratio schedule مقیاس نسبتی
scaling مقیاس کردن
time scale مقیاس زمانی
spectral scale مقیاس طیفی
meter مقیاس میزان
ordinal scale مقیاس ترتیبی
scale of production مقیاس تولید
scale down کاهش مقیاس
scale factor مقیاس گذاری
scale of preferences مقیاس رجحانها
scaling مقیاس گذاری
transverse scale مقیاس عرضی
tonal scale مقیاس صوتی
scale factor ضریب مقیاس
graphic مقیاس مصور
graphic نمودار مقیاس
temperature scale مقیاس دما
scalability مقیاس پذیری
scale of preferences مقیاس برتریها
photographic scale مقیاس عکاسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com