Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
English
Persian
exclusion
محروم سازی
Search result with all words
privation
محروم سازی تعلیق مقام
privations
محروم سازی تعلیق مقام
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
disfranchisement
محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
Other Matches
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
cold turkey
محروم
deprived
محروم
disadvantaged
محروم
sans
محروم از
blighted
محروم
bereaved
محروم
underclass
طبقهی محروم
excludable
محروم کردنی
devest
محروم کردن
underclass
طبقه محروم
disinherited
محروم ازارث
exclude
محروم کردن
excludes
محروم کردن
deprive
محروم کردن
disadvantaged children
کودکان محروم
to cut off
محروم کردن
deprives
محروم کردن
bereave
محروم کردن
abdicating
محروم کردن
abdicates
محروم کردن
strip
محروم کردن از
choiceless
محروم از حق انتخاب
abdicated
محروم کردن
cut off
محروم کردن
abdicate
محروم کردن
to be defected
محروم شدن
have not nations
ملل محروم
depriving
محروم کردن
deprivable
محروم کردنی
lower class
طبقه محروم
subclass
طبقه محروم
dis-
محروم کردن
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
dispossess
محروم کردن دورکردن
dispossess
از تصرف محروم کردن
estopel
امرخاصی محروم شود
dispossessed
محروم کردن دورکردن
dispossessed
از تصرف محروم کردن
dispossessing
از تصرف محروم کردن
dispossessing
محروم کردن دورکردن
dispossessor
ازتصرف محروم کننده
disseisin
محروم شدگی ازتصرف
dispossesses
از تصرف محروم کردن
dispossesses
محروم کردن دورکردن
cut off with a shilling
از ارث محروم کردن
disinherits
از ارث محروم کردن
unvoice
محروم از صدا کردن
disinherit
از ارث محروم کردن
inalienable
محروم نشدنی لایتجزا
unsight
از دیدن محروم کردن
disinheriting
از ارث محروم کردن
unhouseled
محروم از عشاء ربانی
attaint
مقصر دانستن محروم کردن
dehumanize
از خصائص انسانی محروم شدن
ostracism
محروم کردن از حقوق اجتماعی
disendow
از عطیه محروم کردن نبخشیدن
unsex
از خواص جنسی محروم کردن
disbar
از شغل وکالت محروم کردن
mayhen
ازوسیله دفاع محروم کردن
dehumanizing
از خصائص انسانی محروم شدن
deprive the heirs of inheritance
وراث را از ارث محروم کردن
unseat
محروم کردن نماینده از کرسی
unseated
محروم کردن نماینده از کرسی
dehumanises
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizes
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanized
از خصائص انسانی محروم شدن
unseating
محروم کردن نماینده از کرسی
ostracised
از حقوق اجتماعی محروم کردن
dehumanised
از خصائص انسانی محروم شدن
To be deprived of something .
از چیزی محروم شدن ( ماندن )
disestablishing
کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracizes
از حقوق اجتماعی محروم کردن
disestablishes
کلیسا را از ازادی محروم کردن
dehumanising
از خصائص انسانی محروم شدن
disestablished
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablish
کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracized
از حقوق اجتماعی محروم کردن
unseats
محروم کردن نماینده از کرسی
ostracize
از حقوق اجتماعی محروم کردن
infamous
محروم از حقوق مدنی ترذیلی
ostracises
از حقوق اجتماعی محروم کردن
disfranchise
از حق رای یا انتخاب محروم کردن
ostracising
از حقوق اجتماعی محروم کردن
To cut somebody out of a wI'll.
کسی را از ارث محروم کردن
underprivileged
محروم از مزایای اجتماعی واقتصادی
ostracizing
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizing
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracising
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracized
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizes
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracises
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass
کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracize
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
The referee put a boycott on him .
داور اورا از بازی محروم کرد
She has had many privations in her youth .
درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
lumpen
محروم شده از حقوق اجتماعی وسیاسی وغیره
disincorporate
ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
These trees deprive the house of light .
این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
disqualification
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
tantalises
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
disqualifications
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
tantalizes
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalize
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalized
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
exclusion
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
lock out
تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
rattening
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
To tantalize someone . To keep someoneguessing .
دل کسی را آب کردن (سردواندن ،امیدوار وسپس محروم کردن )
disbarment
محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
dispossess
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessing
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
disappoint
ناکام کردن محروم کردن
deprive
محروم کردن معزول کردن
cut off
قطع کردن محروم کردن
geld
بی تخمدان کردن محروم کردن
disappoints
ناکام کردن محروم کردن
divests
محروم کردن عاری کردن
divesting
محروم کردن عاری کردن
divest
محروم کردن عاری کردن
evacuate
ترک کردن محروم کردن
evacuated
ترک کردن محروم کردن
curtailed
محروم کردن قطع کردن
curtail
محروم کردن قطع کردن
depriving
محروم کردن معزول کردن
deprives
محروم کردن معزول کردن
evacuates
ترک کردن محروم کردن
evacuating
ترک کردن محروم کردن
curtails
محروم کردن قطع کردن
foreclosing
محروم کردن سلب کردن
foreclosed
محروم کردن سلب کردن
forecloses
محروم کردن سلب کردن
curtailing
محروم کردن قطع کردن
interdict
قدغن کردن محروم کردن
divested
محروم کردن عاری کردن
foreclose
محروم کردن سلب کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
pavements
کف سازی
flection
خم سازی
individualize
تک سازی
idolization
بت سازی
individualizes
تک سازی
individualised
تک سازی
individualises
تک سازی
individualising
تک سازی
repk lection
پر سازی
individualized
تک سازی
individualization
تک سازی
individuation
تک سازی
individualizing
تک سازی
pavement
کف سازی
flooring
کف سازی
truncation
بی سر سازی
compaction
تو پر سازی
bridge building
پل سازی
padding
له سازی
local anasthesia
سر سازی
deflexion
خم سازی
retortion
کج سازی
retortion
خم سازی
stylization
مد سازی
bridgework
پل سازی
wording
عبارت سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com