Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
resident school
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
Other Matches
When will they be ready?
چه وقت آنها حاضر میشود؟
current
آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
currents
آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
inactive
پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dwelling house
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
performed in one's presence
حضوری
personal
حضوری
interpretership
مترجمی حضوری
trial in presence of the parties
دادرسی حضوری
prepare for action
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
over the board
بازی شطرنج حضوری
personal
حضوری مربوط به شخص
to all intents and purposes
عملا
bodily
عملا
on the job
عملا
in practice
عملا"
practically
عملا"
actually
عملا
practicably
عملا
public schools
مدارس دولتی
public schools
مدارس عمومی
drives
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
a comparison between European and Japanese schools
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
old school tie
سر سپردگیها و دوستیهای آموختگان این نوع مدارس
bank holiday
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
head stock
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
new century schoolbook
نوعی طرح حروف خوانا که جهت مجلات و کتابهای درسی مدارس طراحی شده است
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
co ed
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
schoolroom
کلاس
grade
کلاس
grades
کلاس
schoolrooms
کلاس
cl
کلاس
classing
کلاس
homeroom
کلاس
class
کلاس
classed
کلاس
classes
کلاس
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
shop boy
شاگرد
mate
شاگرد
footboy
شاگرد
buttons
شاگرد
trainee
شاگرد
trainees
شاگرد
mates
شاگرد
apprentices
شاگرد
mated
شاگرد
student
شاگرد
students
شاگرد
pupils
شاگرد
errand boy
شاگرد
pupil
شاگرد
famulus
شاگرد
votary
شاگرد
schoolgirl
شاگرد
follwer
شاگرد
schoolgirls
شاگرد
disciple
شاگرد
apprentice
شاگرد
condisciple
هم شاگرد
disciples
شاگرد
insulation class
کلاس ایزولاسیون
summer school
کلاس تابستانی
summer schools
کلاس تابستانی
economy class
اکونومی کلاس
surveillant
مبصر کلاس
skull practice
کلاس اموزشی
first class
فرست کلاس
he stands first in his class
او در کلاس خود
grades
کلاس کیفیت
grade
کلاس کیفیت
homeroom
کلاس درس
underclass
بی کلاس
[در جامعه]
subclass
بی کلاس
[در جامعه]
schoolroom
کلاس درس
lower class
بی کلاس
[در جامعه]
form room
[British
کلاس درس
]
کلاس درس
classroom
کلاس درس
classrooms
کلاس درس
formroom
کلاس درس
classroom
کلاس درس
assistant driver
شاگرد شوفر
houseboy
خانه شاگرد
boys
خانه شاگرد
houseboys
خانه شاگرد
boots
شاگرد مهمانخانه
cook's mate
شاگرد اشپز
helper
شاگرد قالیباف
scholastic agent
شاگرد پیدا کن
horseboy
شاگرد مهتر
boy
خانه شاگرد
shop boy
شاگرد دکان
shop girl
شاگرد دکان
shop girl
شاگرد پادو
loblolly boy or man
شاگرد جراح
driver's mate
شاگرد راننده
grummet
شاگرد خانه
counter jumper
شاگرد دکان
defacto recognition
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
surveyor
مبصر کلاس پیمایشگر
surveyors
مبصر کلاس پیمایشگر
classifications
روش کلاس بندی
classification
روش کلاس بندی
insulation class
کلاس عایق بندی
boarder
شاگرد شبانه روزی
boarders
شاگرد شبانه روزی
an idle pupil
شاگرد بیکار یا تنبل
student of law
شاگرد دانشکده حقوق
students
شاگرد اهل تحقیق
student
شاگرد اهل تحقیق
protege
حمایت شده شاگرد
journey man
شاگرد یا کارگر روزمزد
He is at the bottom of the class.
اوشاگرد آخر کلاس است
hit the books
<idiom>
برای کلاس آماده شدن
to be at the foot of any one
پیرو یا شاگرد کسی بودن
page
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
paged
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
pages
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
coach and pupil method
روش مربی و شاگرد دراموزش
assignment
تکلیف درسی و مشق شاگرد
assignments
تکلیف درسی و مشق شاگرد
classes
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
I benefited greatly from the english course.
از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
day school
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
classed
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classing
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
class
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
day schools
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
The professor stepped into the classroom.
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
truants
شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truant
شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
undergrad u te
شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
underclassman
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
inheritance
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
inheritances
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
sub-
تعداد دادههای مربوط به یک داده در کلاس اصلی
grader
جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
inherit
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
inheriting
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inherits
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
gentleman commoner
شاگرد ممتازدانشگاه اکسفوردو کمبریج که شهریهای بیشترازشاگردان عادی میپردازد
taxi dancer
دختری که در کلاس رقص یاکاباره در مقابل پول بامشتریان دیگر میرقصد
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
formed
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
averages
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traces
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
softest
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softer
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummies
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
town fog
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
throughput
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
suffix notation
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
seconds
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
masters
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconded
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
mastered
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
second
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
existing
حاضر
stock
:حاضر
stocked
:حاضر
agreeable
حاضر
presents
حاضر
ubiquitous
حاضر
in the saddle
حاضر
present
حاضر
on hand
<idiom>
حاضر
presented
حاضر
presenting
حاضر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com