Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (12 milliseconds)
English
Persian
direct connect modem
مدم اتصال مستقیم
Search result with all words
isolation
مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
channel
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channeled
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channeling
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channelled
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channels
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
local
اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
locals
اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
fusion welding
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
point to point
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
Other Matches
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
dasd
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads
قطب اتصال سیم اتصال
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
lead
قطب اتصال سیم اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
straighter
مستقیم
on line
مستقیم
straight line
مستقیم
beeline
خط مستقیم
straight line
خط مستقیم
straightish
مستقیم
straightest
مستقیم
directed
مستقیم
straight line code
کد خط مستقیم
direct
<adj.>
مستقیم
level
مستقیم
directs
مستقیم
straight
مستقیم
attributive
مستقیم
levels
مستقیم
levelled
مستقیم
leveled
مستقیم
first-hand
مستقیم
unintermediate
<adj.>
مستقیم
firsthand
مستقیم
right
مستقیم
righted
مستقیم
upstanding
مستقیم
straight line code
کد مستقیم
righting
مستقیم
bee line
خط مستقیم
sonna deung koot
دست مستقیم
rectiliner
مستقیم الخط
direct object
مفعول مستقیم
direct current
جریان مستقیم
random access
دستیابی مستقیم
direct taxes
مالیاتهای مستقیم
direct coupling
جفتگری مستقیم
indirect
غیر مستقیم
proximate cause
علت مستقیم
proximate
بیفاصله مستقیم
direct tax
مالیات مستقیم
direct cost
هزینه مستقیم
positive relation
رابطه مستقیم
specific cost
هزینه مستقیم
direct dye
رنگینه مستقیم
direct damage
ضرر مستقیم
direct hit
اصابت مستقیم
direct taxation
مالیات مستقیم
direct hits
اصابت مستقیم
straight line
دارای خط مستقیم
straight line
بخط مستقیم
straight edge
لبه مستقیم
straight left
چپ مستقیم در بوکس
direct file
فایل مستقیم
direct fire
اتش مستقیم
direct support
کمک مستقیم
direct support
پشتیبانی مستقیم
direct selling
فروش مستقیم
sideway
غیر مستقیم
direct selection
انتخاب مستقیم
direct material
مواد مستقیم
direct load
بارگذاری مستقیم
direct lighting
روشنایی مستقیم
direct labour
دستمزد مستقیم
direct fire
تیر مستقیم
directness
مستقیم بودن
ambagious
غیر مستقیم
as the crow files
بخط مستقیم
line storm
طوفان مستقیم
direct observation
دیدبانی مستقیم
direct outlet
ابگیر مستقیم
wall pass
پاس مستقیم
spur offtake
ابگیر مستقیم
visual fire
تیر مستقیم
video disk
دسترسی مستقیم
direct pressure
فشار مستقیم
direct process
فرایند مستقیم
hot
خط تلفن مستقیم
direct processing
پردازش مستقیم
uniaxial bending
خمش مستقیم
airline
خط مستقیم هوایی
airlines
خط مستقیم هوایی
dressings
مستقیم کنی
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
dressing
مستقیم کنی
hottest
خط تلفن مستقیم
d.c.
جریان مستقیم
hotter
خط تلفن مستقیم
d.c
جریان مستقیم
straight position
فرم مستقیم
forward voltage
ولتاژ مستقیم
forward resistance
مقاومت مستقیم
highroads
صراط مستقیم
highroad
صراط مستقیم
air line
خط مستقیم هوایی
rectilinear
مستقیم الخط
direct file
پرونده مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
intuition
درک مستقیم
direct aggression
پرخاشگری مستقیم
intuitions
درک مستقیم
straight
قسمت مستقیم
close supervision
نظارت مستقیم
direct coupling
کوپلینگ مستقیم
straighter
قسمت مستقیم
direct control
کنترل مستقیم
straightening flute drill
مته مستقیم
straightest
قسمت مستقیم
on line help
کمک مستقیم
direct conversion
تبدیل مستقیم
through call
مکالمه مستقیم
direct access
دسترسی مستقیم
backstair
غیر مستقیم
aright
مستقیم مستقیما
direct reading
قرائت مستقیم
uncurl
مستقیم شدن
direct relationship
ارتباط مستقیم
direct relationship
وابستگی مستقیم
direct address
نشانی مستقیم
direct access
دستیابی مستقیم
impluse wheel
چرخ فشار مستقیم
stiffest
مستقیم چوب شده
stiffer
مستقیم چوب شده
indirect cost
هزینه غیر مستقیم
helm
زاویه سکان از خط مستقیم
jabs
ضربه سریع مستقیم
indirect lighting
نور غیر مستقیم
stiff
مستقیم چوب شده
indirect laying
تیر غیر مستقیم
intuitional
ناشی از درک مستقیم
helms
زاویه سکان از خط مستقیم
indirect damage
ضرر غیر مستقیم
indirect methods
روشهای غیر مستقیم
impluse stage
طبقه فشار مستقیم
direct current
جریان برق مستقیم
point blank
روبه نشان مستقیم
live copy paste
کپی الصاق مستقیم
excise
مالیات غیر مستقیم
indirect tax
مالیات غیر مستقیم
straihting machine
دستگاه مستقیم کنی
manage
مستقیم یا تحت کنترل
managed
مستقیم یا تحت کنترل
manages
مستقیم یا تحت کنترل
managing
مستقیم یا تحت کنترل
on line information service
سرویس اطلاعاتی مستقیم
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
circumlocution
بیان غیر مستقیم
indirect taxes
مالیاتهای غیر مستقیم
point-blank
روبه نشان مستقیم
jabbing
ضربه سریع مستقیم
jabbed
ضربه سریع مستقیم
jab
ضربه سریع مستقیم
circumlocutions
بیان غیر مستقیم
parrying
سد کردن دفاع مستقیم
parry
سد کردن دفاع مستقیم
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com