Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
phases of life
مراحل یاشئون زندگی
Other Matches
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
sequences
مراحل
phasing
مراحل
sequence
مراحل
incunabula
مراحل اولیه
budget cycle
مراحل بودجه
sequence
مراحل کار
phasess of development
مراحل توسعه
phasing
مراحل عملیات
the four last things
مراحل چهارگانه
budget process
مراحل بودجه
sequences
مراحل کار
incipient stages
مراحل نخستین یا ابتدائی
phase difference
اختلاف مراحل عملیات
processes
مراحل مختلف چیزی
stage
مراحل مختلف یک موشک
stages
مراحل مختلف یک موشک
logic
مراحل و تصمیمات و ارتباطات
stages of economic growth
مراحل رشد اقتصادی
process
مراحل مختلف چیزی
macro
نمایش گرافیکی مراحل منط قی
military planning process
مراحل طرح ریزی نظامی
metaphse
یکی از مراحل تقسیم پس گاه
logical
مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
slow-wave sleep
[SWS]
مراحل سوم و چهارم خواب
[روانشناسی]
phase of smoke
مراحل تولید پرده دود یاتشکیل ان
deep sleep
مراحل سوم و چهارم خواب
[روانشناسی]
outlines
مراحل و تصمیمات اصلی در برنامه یا سیستم
outline
مراحل و تصمیمات اصلی در برنامه یا سیستم
outlined
مراحل و تصمیمات اصلی در برنامه یا سیستم
outlining
مراحل و تصمیمات اصلی در برنامه یا سیستم
executing
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
geometry and rendering
مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
executes
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
executed
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
execute
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
fetched
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetches
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetch
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
instar
حشره پروانه یابندپایی در مراحل مختلف رشد خود
blade tracking
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
flowchart
نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
take off
خیز . یکی از مراحل توسعه اقتصادی در نظریه روستو
flow diagram
نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
exempt player
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
charts
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charted
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
chart
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
sort effort
تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
refan
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
mesne process
مراحل مختلفه و احکام وقرارهای مختلف دادگاه تاپیش از دستور اجرا
cycles
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
pipeline
UPC یا ALU که در بلاکهایی ساخته شده است و دستورات را در مراحل اجرا میکند
instructional computing
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
pipelines
UPC یا ALU که در بلاکهایی ساخته شده است و دستورات را در مراحل اجرا میکند
approved data
سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
cleco fastener
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
emitter coupled logic
طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
staple
[الیاف کوتاه مانند پنبه و پشم که طی مراحل نخ ریسی تبدیل به نخ مناسب جهت تار و پود فرش می گردند.]
ecl
طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
charts
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
work in process
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in progress
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
multisession compatible
که میتواند دیسکهای photo CD یا دیسکهای دگر را بخواند که در مراحل مختلف ایجاد شده اند
parent program
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
stages theory of economic growth
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
layer
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layers
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
accelerators
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
life
زندگی
existences
زندگی
vivification
زندگی
living
زندگی
lifeline
خط زندگی
habitance
زندگی
habitancy
زندگی
togetherness
زندگی با هم
lives of great men
زندگی
existence
زندگی
wile a
در زندگی
vita
زندگی
lives
زندگی
lifelines
خط زندگی
eau de vie
اب زندگی
eremitic life
زندگی زاهدانه
parasitism
زندگی طفیلی
live forever
زندگی ابدی
easy circumstances
زندگی راحت
monandry
زندگی با یک شوهر
domiciled
[law]
[politics]
<adj.>
محل زندگی
concubinage
زندگی بطورصیغه
uterine life
زندگی زهدانی
resident
<adj.>
محل زندگی
monkery
زندگی راهبی
country life
زندگی روشنایی
Shame on you !
تف بر این زندگی
public life
زندگی سیاسی
animality
زندگی جانوران
a life full of incidents
زندگی پر رویداد
redivivus
زندگی نویافته
public life
زندگی در سیاست
modus vivendi
روش زندگی
planetary life
زندگی دربدر
life of privation
زندگی در سختی
azoic
تهی از زندگی
life-cycles
چرخه زندگی
life style
سبک زندگی
intravitam
در زمان زندگی
intravital
در زمان زندگی
life of Riley
<idiom>
زندگی بی دغدغه
livable
قابل زندگی
vitalize
زندگی دادن
life sustenance
گذران زندگی
lifetime
مدت زندگی
incertitude
ناپایداری زندگی
facts of life
<idiom>
حقایق زندگی
(the) high life
<idiom>
زندگی تجملاتی
level of living
سطح زندگی
life motto
شعار زندگی
life instinct
غریزه زندگی
life history
تاریخچه زندگی
life experiences
تجارب زندگی
life cycle
دوره زندگی
life chance
مجال زندگی
lifeway
طرز زندگی
living standard
سطح زندگی
renascence
زندگی مجدد
liveable
قابل زندگی
married life
زندگی زناشویی
lifetimes
دوره زندگی
habit
زندگی کردن
habits
زندگی کردن
ever lasting life
زندگی جاویدان
evening of life
شام زندگی
vital energy
نیروی زندگی
marriage life
زندگی زناشویی
lifetimes
مدت زندگی
lifetime
دوره زندگی
hutment
زندگی در کلبه
he lives on air
زندگی میکند
living area
منطقه زندگی
happy life
زندگی باخوشدل
happy life
زندگی اسوده
living cost
هزینه زندگی
living expenses
هزینه زندگی
living death
زندگی مرگبار
eremitism
زندگی زاهدانه
livers
زندگی کننده
life expectancy
امید به زندگی
standard of living
استاندارد زندگی
standard of living
سطح زندگی
bane
مخرب زندگی
firesides
زندگی خانگی
fireside
زندگی خانگی
biography
تاریخچه زندگی
standard of living
معیار زندگی
cost of living
هزینه زندگی
life expectancies
امید زندگی
life expectancies
امید به زندگی
standards of living
معیار زندگی
standards of living
استاندارد زندگی
standards of living
سطح زندگی
symbiosis
زندگی تعاونی
going
مشی زندگی
dwelt
زندگی کرد
pieds-a-terre
جای زندگی
lark
روش زندگی
enlivens
زندگی بخشیدن
enlivening
زندگی بخشیدن
enlivened
زندگی بخشیدن
enliven
زندگی بخشیدن
pied-a-terre
جای زندگی
lifestyles
شیوهی زندگی
lifestyle
شیوهی زندگی
joie de vivre
نشاط زندگی
taedium vitae
بیزاری از زندگی
temporal life
زندگی موقت
larks
روش زندگی
life expectancy
امید زندگی
biographies
تاریخچه زندگی
social life
زندگی اجتماعی
single life
زندگی مجردی
rurality
زندگی روستایی
sentience
زندگی فکری
lifelike
زندگی مانند
life insurance
بیمه زندگی
scheme of life
نقشه زندگی
careers
دوره زندگی
careering
دوره زندگی
sequestered life
زندگی مجرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com