English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
aright مستقیم مستقیما
Search result with all words
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
point to point 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
Other Matches
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
proximately مستقیما"
straightway مستقیما
directly مستقیما
firsthand <idiom> مستقیما
straighter مستقیما
straightest مستقیما
straight مستقیما
at first hand مستقیما
per se مستقیما
straight out رک مستقیما
forthrights مستقیما`
sheer مستقیما فریف
forthright مستقیما بیمحابا
bolts مستقیما ناگهان
intue مستقیما دریافتن
subsequent to [مستقیما] پس از [به دنباله]
bolt مستقیما ناگهان
bolting مستقیما ناگهان
bolted مستقیما ناگهان
harder مستقیما درمسیر موردنظر
hardest مستقیما درمسیر موردنظر
intuitive مستقیما درک کننده
direct coupled مستقیما جفت شده
hard مستقیما درمسیر موردنظر
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
schuss مستقیما ازسراشیب پایین رفتن
to come straight to the point <idiom> مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
straight off مستقیما درجلو موج روبه ساحل
over the falls مستقیما روی انحنای موج شکننده
leg glance ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
meshing که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
straight ball پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
meshes که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
mesh که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
personal service utility کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
direct objects که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objected که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objecting که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
long spot موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
addressable هر نقط ه در سیستم گرافیکی که مستقیما قابل آدرس دهی است
jacks ورودی که به مودم اجازه میدهد مستقیما تلفن وصل شود
jack ورودی که به مودم اجازه میدهد مستقیما تلفن وصل شود
machines ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
direct materials costs هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
machine ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machined ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
antipodal مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
intuitionism عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
magnetic tape وسیلهای که داده ورودی از صفحه کلید را مستقیما می نویسد روی نوار مغناطیسی
magnetic tapes وسیلهای که داده ورودی از صفحه کلید را مستقیما می نویسد روی نوار مغناطیسی
addressing بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
one level address آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
machined دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
one level address کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
machines دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
display controlled نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
machine دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
absolute address آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیله ای دستیابی دارد
main MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
actual address آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
internal memory بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal store بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
actual address کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
absolute address کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
pinned قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
insert مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserting مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserts مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
isolates فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolate فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolating فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
snookered وضع گوی که بازیگر نمیتواند مستقیما به گوی موردنظر ضربه بزند
microprocessor بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
microprocessors بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
machines زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machined زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
languages زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
multidrop circuit شبکهای که ارتباط بین چندین ترمینال و کامپیوتر مرکزی را فراهم میکند ولی نه مستقیما بین ترمینالها
language زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
machine address آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
levelled مستقیم
firsthand مستقیم
straightish مستقیم
on line مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
straighter مستقیم
level مستقیم
straight line خط مستقیم
leveled مستقیم
levels مستقیم
attributive مستقیم
beeline خط مستقیم
upstanding مستقیم
bee line خط مستقیم
straightest مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
straight line مستقیم
straight line code کد مستقیم
first-hand مستقیم
straight مستقیم
direct <adj.> مستقیم
righting مستقیم
right مستقیم
righted مستقیم
directed مستقیم
directs مستقیم
direct object مفعول مستقیم
direct support کمک مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم
direct labour دستمزد مستقیم
direct load بارگذاری مستقیم
direct selling فروش مستقیم
direct selection انتخاب مستقیم
direct hits اصابت مستقیم
direct lighting روشنایی مستقیم
direct material مواد مستقیم
hottest خط تلفن مستقیم
hotter خط تلفن مستقیم
proximate cause علت مستقیم
proximate بیفاصله مستقیم
positive relation رابطه مستقیم
on line help کمک مستقیم
line storm طوفان مستقیم
directness مستقیم بودن
dressing مستقیم کنی
forward voltage ولتاژ مستقیم
random access دستیابی مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
hot خط تلفن مستقیم
direct hit اصابت مستقیم
direct fire تیر مستقیم
d.c جریان مستقیم
direct address نشانی مستقیم
d.c. جریان مستقیم
direct access دستیابی مستقیم
direct access دسترسی مستقیم
direct relationship وابستگی مستقیم
direct relationship ارتباط مستقیم
direct damage ضرر مستقیم
direct reading قرائت مستقیم
direct processing پردازش مستقیم
direct process فرایند مستقیم
direct observation دیدبانی مستقیم
direct pressure فشار مستقیم
direct address آدرس مستقیم
direct aggression پرخاشگری مستقیم
air line خط مستقیم هوایی
direct fire اتش مستقیم
ambagious غیر مستقیم
direct file پرونده مستقیم
direct file فایل مستقیم
direct dye رنگینه مستقیم
as the crow files بخط مستقیم
spur offtake ابگیر مستقیم
backstair غیر مستقیم
direct coupling کوپلینگ مستقیم
direct coupling جفتگری مستقیم
direct cost هزینه مستقیم
direct conversion تبدیل مستقیم
direct control کنترل مستقیم
close supervision نظارت مستقیم
direct outlet ابگیر مستقیم
wall pass پاس مستقیم
direct taxes مالیاتهای مستقیم
indirect غیر مستقیم
direct taxation مالیات مستقیم
direct tax مالیات مستقیم
straightest قسمت مستقیم
direct current جریان مستقیم
visual fire تیر مستقیم
video disk دسترسی مستقیم
uniaxial bending خمش مستقیم
uncurl مستقیم شدن
through call مکالمه مستقیم
airlines خط مستقیم هوایی
highroad صراط مستقیم
highroads صراط مستقیم
straight position فرم مستقیم
Go straight ahead. مستقیم بروید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com